معهد اللغة العربیة

أهلاً بکم
دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

اختلاف قرائات

چکیده :

یکی از مباحث بسیار مهم علوم قرآنی که از دیر باز مورد توجه و اهتمام قرار گرفته و درباره آن سخن های فراوانی ایراد شده بحث اختلاف قرائات است چرا بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شدند کتابی تحت عنوان قرآن آوردند که بعنوان معجزه به حق و برای اثبات نبوت ایشان قلمداد می شد لذا برای ورود به مضامین آن از قرائت صحیح شروع می شود لذا صلاح  بر این دانسته شد که مقاله ای تحت این عنوان با استفاده از منابع کتابخانه ای و رجوع به منابع و ماخذی که حداقل در دسترس اینجانب بوده به روش توصیفی و تحلیلی نوشته شود لذا در پی جویی ها و بررسی های بعمل آمده در ابتدا بنا بر آن گذاشتم که مرور اجمالی به چگونگی پیدایش و تاریخچه قرائات و علل و اسباب دخیل در آن و راه حل های ارائه شده پرداخته شود و آخر الامر به این نتیجه رسیدیم که ملاک قابل قبول در بازار اختلاف قرائات و آنچه از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار است آن قرائتی است که بدون صبغه پذیری و تحت تاثیر گروهها و موثرات و عوامل خارجی آن قرائتی که در سیر طبیعی و بدون افراط و تفریط سینه به سینه ، نسل به نسل انتقال داده شده معتبر است و سایر قرائات که بر اساس سلایق افراد و آنچه به کامشان شیرین می آمده از اعتبار لازمه برخوردار نمی باشد و نمی توان آنها را منتسب به قرائت رسول خدا صلی اله علیه و آله دانست تنها قرائتی عامه مردم ، که با تائید ائمه علیهم السلام همراه می توان ملاک و میزان قرار داد .

 

 

کلید واژه : قرآن قرائت قرّاء سبعه

 

 

 

 

 

 

مقدمه

بدون شک قرآن کریم یکی از کتب آسمانی است که بوسیله فرشته وحی بر آخرین پیامبرما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله نازل شده تا بشریت را از ظلمات و جمیع انحرافات بسوی کمال الهی برهاند(( کتابُ انزلناه لتخرج الناس من الظلمات الی النور)) و بعد از هزارو چهارصد سال همچنان  همانند خورشید تابان پرتو افشانی می کند و تمام خلایق از برکات آن بهره مند هستند و آن را چراغ راه زندگی خود قرار داده اند لذا با توجه به اهمیت فوق العاده این کتاب بزرگ و موضوعات متنوع و گسترده ی آن که همواره مورد توجه و اهتمام مسلمانان واقع شده و پی جویی های فراوان برآن انجام شده و بعضاً به رشته تحریر گذاشته شد از جمله مباحثات مبحث قرائات که جز یکی از مسائل مهم علوم قرآنی به شمار می رود که شاید برخی با شنیدن لفظ قرائات به جای قرائت است خصوصاً برای افراد عامی چه بسا ابهاماتی وارد صفحه ذهن آنها شود که شاید چندان زیبایی برای قرآن نداشته باشد لذا برای زدودن چنین بار منفی از اذهان لازم می آید لازم است که یک سیر اجمالی از مبحث قرائات و چگونگی وعلل آن داشته باشیم که قرائتی که پیامبر صلی الله علیه و اله از حضرت جبرئیل علیه  دریافت داشته اند کدام قرائت است و راه دسترسی آسان بدان چگونه می باشد و کدامیک از قرائات ارائه شده می تواند نزدیک به قرائت پیامبر صلی الله علیه و اله باشد. امید است با بهره گیری از انوار قرآن در گسترش هر چه بیشتر آن کوشا باشیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ضرورت بحث قرائات

اگر قرآن را از این زاویه نگاه کنیم که کتابی است حاوی برنامه زندگی سعادتمندانه و دستگیره و حبلی است .

برای نجات از تباهی ها و پرتگاه ها و دام های شیطانی که خداوند در وصف آن می فرماید:

 (( ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم )) لذا بحث قرائت چنین کتاب با ارزشی که در واقع باب ورود به معارف آن است  اهمیت فراوانی دارد آن هم در این فضای که شبهات مخالفان بر پیکر اسلام و مسلمین باریدن می گیرد ضرورت آگاهی نسبت به چگونگی شکل گیری و پیدایش و علل و حجت قرائات دو چندان می سازد که معرفت و بینش عمیق بدان حاصل نمائیم که راه رسیدن به قرائت رسول خدا صلی الله علیه و اله چگونه حاصل می شود تا به همان سبک و شیوه او به قرائت این کتاب انسان ساز پرداخت تا فردا ی قیامت جز مصادیقی نباشیم که خداوند از لسان پیامبرش می فرمایند ان قومی اَتخذوا هذا القران مهجوراً (فرقان :30) خدایا همانا قوم من قرآن را مهجور ساختند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-مفهوم شناسی

الف: بررسی لغوی واژه قرائات

واژه قرائات ، جمع کلمه قرائت به شمار می رود و مصدر سماعی « قَرأَ» بوده و  به معنای خواندن و تلفظ کردن است .

درباره ی این کلمه علمای لغت نظرات مختلفی ارائه کرده اند که به برخی از نظرات آنها اشاره می کنیم .

در مفردات راغب اصفهانی چنین آمده است :

« القراءةُ ضَمُّ الحروفِ و الکلمات بعضها الی بعضٍ فی الترتیل »

خواندن حروف و کلماتی که کنار هم جمع می شوند قرائت خوانده می شود . ( راغب : 1385، ص 180)

زجاج « قرائت » را به معنای جمع کردن و گرد هم آوردن دانسته و درباره این جمله

« قرأتُ الماءَ فی الحوض » به معنای « جَمعتهُ الماءَ فی الحوض استشهاد می کند . یعنی آب را در برکه جمع کردم ( حجتی :1374 ،ص 248 ).

قطرب نحوی « قرائت » را به معنای انداختن و رَمی و اِسقاط و اِلقاء گرفته است مثلاً به « ما قرأت الناقة » به معنای « ما استقطت » دانسته است . ( همان :1374،ص 248 ).

علی ای حال قرائت که جمع آن قرائات گفته شده به معنای خواندن بکار می رود و همچنین می توان بین قرائت و خود واژه قرآن ارتباطی ریشه ای برقرار ساخت که قرآن نیز از ریشه « قَرَأ » اَخذ شده که معنای ((خواندن)) به همراه دارد .

شهرستانی در این باره می گوید :

((قرآن ، به اعتبار خوانده شدنش قرآن اطلاق می شود)) . (نهایه اقدام ص 311. آشنایی با قرآن ، سید محمود کاظمی با تأئید جعفر سبحانی ) .

همچنین در خود متن قرآن کریم هم لفظ قرآن به معنای مصدری آن که (( خواندن )) باشد بکار رفته است . در آن جا که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند :

« اِنّ عَلَینا جَمعه و قرآنه ، فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه » (فیامة ،18-17 ) .

یعنی ای پیامبر ((جمع )) آن ( مصحف ) و ((خواندن )) آن بر عهده ماست ، پس هرگاه ما آن را خواندیم ، تو از آن خواندن ما پیروی کن .

بنابراین با توجه به نظر علمای لغت و به استناد به خود متن قرآن واژه (( قرائت )) همان معنای (( خواندن )) دارا می باشد البته لفظ قرائت بیشتر کاربردش درباره متون الهی است خاصة قرآن بکار رفته است .

 

ب: بررسی اصطلاحی واژه قرائات

در فرهنگ اصطلاحات برخی کلمات تَشُخُصات خاص دارند که با معنی لغوی آن علی القاعده فرق دارد مثلاً کلمه « اهل بیت » وقتی از آن نام برده می شود به عنوان یک اصطلاح دینی خاص استعمال می شود آن هم  در  ( اهل بیتِ رسول خدا صلی الله علیه و آله ) . معنای اصطلاحی قرائات هم از این قاعده خارج نمی توان باشد لذا اقوالی درباره آن ذکر کرده اند از جمله اینکه

استاد محمدهادی معرفت چنین می فرمایند :

» هرگاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قرّاء معروف بر پایه و اصول مضبوطی که در علم قرائت شرط شده باشد ، این جا قرائت قرآن تحقق یافته است .                 (معرفت : 1378 ، ص 182 ).

باز می بینیم که ابن الجزری نیز در تعریف قرائات می نویسد :

« که قرائت عبارتست از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت ؛ اختلافی که به ناقل و راویِ آن منسوب است . (حجتی: 1386،ص 250) .

بنابراین قرائت باید به گونه ای باشد که با اصول و قوانین علم قرائت که همان تلفظ صحیح الفاظ قرآن به همان شکلی که فرشته وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم فرموده و آن حضرت استماع و قرائت فرمودند مطابقت داشته باشد . و چنین قرائتی صحیح می باشد که خداوند پیامبرش را از این طریق دلداری می دهد که تو زیاد نگران نباش جمع و قرائت و بیان همه تحت نظر ما صورت می گیرد تنها وظیفه تو پیروی کردن است .

پیشینه ی تاریخی قرائات

درباره پیشینه تاریخی قرائت  قرآن کریم می توان گفت که در گذر زمان مراحل تدریجی خاصی طی نموده است که آغاز آن با بعثت محمد صلی الله علیه و اله با ِاقرا باسمِ رّبک الذی خَلَقَ ( علق ؛ 1 ) بخوان به نام پروردگارت که آفرید . کلید خورده است . و درباره کیفیت فراگیری قرآن می فرمایند : « فاذا قرأناه فالتّبع قرآنه »(  قیامت ؛ 18 ).

یعنی زمانی که ما قرآن را بر تو خواندیم پس از آن پیروی کن و بخوان  

نکته ای که در این جا کاملاً  واضح و مشخص می باشد این است  که تضمین چگونگی قرائت این کلام الهی داده شده و پیامبر صلی الله علیه و آله ملزم به پیروی از آن قرائت است. بنابراین اولین قاری جبرئیل بوده که کیفیت قرائت قرآن را به پیامبر صلی الله علیه و آله آموزش داده و به اصطلاح شیوه تلاوت صحیح به (( لسان عربی مبین )) آموخته است و ایشان نیز به تبع آن قرائت فراگرفته باید برای مردم تعلیم بفرمایند،آن هم به شکلی که مورد دستور و عنایت خداوند بوده و « قراناً فرقناه لِتقرا علی الناسِ علی مُکثٍ و نزّلناه تنزیلاً » . (اسراء ،106 ).

یعنی که ما قرآن را آیه به آیه سوره به سوره و به تدریج فرو فرستادیم چرا مهم این چراست که فوراً جواب می دهد که « لِتقرأهُ » . تا اینکه به تدریج و با طمانیه برای مردم بخوانی .

علاوه بر شواهد قرآنی فوق الذکر یک شاهد روایی دال بر تاریخچه قرائت هم ذکر شده است از جمله اینکه از عبدالله بن مسعود نقل شده که در ابتدای تعلیم قرآن روال کار ما به این شکل بوده است .

« انه قالَ : کانَ الرجلُ مِنّا اذا تَعَلّمَ عَشر آیاتٍ لم یُجاوِز هُنَّ حَتّی یَعرَفَ معنانیهنَّ والعمل بهنَّ » هر یک از ما وقتی ده آیه از قرآن فرا می گرفتیم ، تا معنای آنها ]  و کیفیت تلفظ [ به خوبی نمی فهمیدیم و به آن عمل نمی کردیم به سراغ آیات دیگر نمی رفتیم . (محمدی ؛ 1381، ص 21 ) .

بنابراین با عنایت به شواهد قرآنی و روایی دال بر قرائت واحد از زبان نبی اکرم صلی الله علیه و آله و تشویق  و تحریض آن وجود مبارک به فراگیری تمام جوانب قرآن کریم از حفظ ، کتابت تا درک معانی و مفاهیم و عمل بدان بدون تلفظ و قرائت صحیح امکان نداشت بلکه یک روال خاص صورت پذیرفته است حتی مجالس خاص برای این کار تشکیل داده بودند و خود وجود مبارک نبی اکرم صلی الله علیه و آله بر آن نظارت مستقیم داشتند

نمونه بارز دال بر چنین انجمنی ذکر شده است که :

« اگر کسی از مکه به مدینه می آمد پیامبر صلی الله علیه و آله او را به یکی از حافظان ( معلمین قرآن ) می سپارد تا قرآن را به او تعلیم دهد . ( زنجانی ، تاریخ القرآن ، ص 35) .

اینها تماماً نمونه های از حُسن توجه پیامبر صلی الله علیه و آله در رشته های مختلف قرآن بود است  از طرف دیگر مردم نیز علی رغم تفاوت حافظه ای و لهجه ای که دارا بودند با جدیت در امر آموختن قرائت تلاش می کردند و بعد از آموختن قرآن قرائت خود را به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می کردند از جمله افراد شاخص این دوره می توان از حضرت علی علیه السلام ، عبدالله بن مسعود ، عثمان بن عفان و ... نام برد .

بنابراین تا این برهه از  زمان  اختلاف در قرائت ،کمتر رخ می داد و اگر چنانچه مسلمانان با مشکلی برخورد می کردند . سؤالشان را خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله عرضه می داشتند و مطابق قرائت پیامبر صلی اله علیه و آله عمل می کردند  اما با فقدان وجود ختمی مرتبت و علی رغم توصیه و اصرار آن حضرت و گام های بسیارروشنی که بر عدم جدایی قرآن از عترت برداشتند اما متاسفانه از همان مرحله آغازین و زیربنای که واقعاً لازم بود محکم کاری دو چندان  صورت گیرد اما حادثه جدایی قرآن  و عترت به شکل ناباوری صورت پذیرفت ، که ثمره آن جدائی ، عقب ماندن مسلمانان از ژرفای تعالیم قرآنی گشت که اختلاف قرائات قرآن یک نمونه آن است . حال آنکه اگر مسلمانان در تمام دوران حیات اسلام با مسئله ولایت دو گانگی افراطی برخورد نمی کردند و خط سیر اسلام بر محور ولایت گذرانده بودند و به حق ، حقیقت قرآن و ولایت را با هم درک می کردند و بدان پایبند می شدند   و با حجت ودلیل روشن تمام رشته های مرتبط با قرآن اعم از قرائت و تفسیر و غیره .... بدون کوچکترین اختلافی درک می کردند و از حلاوت آن برخوردار می شدند. اما اقبال بد جامعه را به دو شعبه بزرگ می کندکه هر کدام درباره مسائلی چون مسئله قرأت اظهارنظر مختلفی  کرده اند ،که بعضاً فاصله های چند فرسخی با هم دارند .

دیدگاه مسلمین درباره اختلاف قرائات

اگر نگاهی گذرا به زوایای بحث قرائات داشته باشیم به این روند  علم حاصل خواهیم  کرد .

که هر چه  دامنه و پیکره  اسلام گسترش می یافت و ارتباط مسلمانان با قبائل و بلاد مختلف روبه فزونی می رفت پدیده اختلاف در قرائت قرآن بیشتر چهره اش  نمایان می شد لذا برای  فهم دقیق  و روشن شدن این مسئله که قرآنی که برای (( لکل قومٍ هادٍ )) هست چرا با مسئله اختلاف قرائات روبرو شده است در صورتی که شواهد قرآنی و روائی نشان می دهد که پیامبر صلی اله علیه و آله یک قرائت بیشتر نداشت . برای پاسخ به چنین سؤالاتی به ذکر دیدگاه دو فرق بزرگ مسلمانان می پردازیم.

 

الف) اهل تشیع

این گروه از مسلمانان که پیروان حضرت علی علیه السلام می باشندو با توجه به سفارش خدا و رسولش ولایت امیرمؤمنان پذیرفته اند و برای پاسخ به مسائلی همچون اختلاف قرائات به تعبیر قرآن که می فرمایند :

« اِنّ الله یامرُکم أن تودوا الأمانات الی إهلها ».(نسا ء ؛ 58 )

که در واقع واگذاری کارها به افراد متعهد و متخصص است. لذا هر آنچه در مسائل مرتبط به دین  پیامبر صلی الله علیه و آله و اولوالامرعلیهم السلام  فرمودند نافذ است و لاغیر. لذا در زمینه اختلاف قرائات می توان پاسخ روشن آن را از شواهد روائی ائمه معصومین که منبع علوم الهی بعد از پیامبر صلی الله و علیه و آله و حجج خدا در روی زمین هستند  اخذ نمود . که در این زمینه روایت معروفی وجود دارد.

عن محمد بن مسلمٍ عن زراه ، عن أبی جعفرٍ علیه السلام قال :

« اِنَّ القرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عندِ واحدٍ ولکنَّ الاختلاف یجیی ء من قبل الرواة » (کلینی : ج 4 ، 439 ).

یعنی همانا قرآن یکی است ، و از سوی خدای واحد نازل شده ، ولی اختلاف از ناحیه راویان آن بوجود آمده است .

آنچه از ظاهر حدیث برمی آید این است  که اختلاف در قرائات از سوی قاریان صورت پذیرفته است لذا این حدیث با ضرس قاطع ، راه بر تمام  توجیهات ناصواب دیگر  مسدود می کند بنابراین  ائمه علیهم السلام در جریان فراز و نشیب های مسئله قرائات  تلاش های فراوانی از خود نشان داده اند .هر چند که در محدودیت ها اعمال شده از ناحیه حکام جور بسر می برند اما از چنین مسائلی غافل نبودند  مثلاًذکر شده که  شخصی در محضر امام صادق علیه السلام آیاتی از قرآن قرائت کرد امام علیه السلام خطاب به آن فرد فرمودند :

« کَفَّ عن هذه القراء ، اِقرأ ة کما یَقرَأُ الناس »

از چنین قرائتی دوری کن ، آنگونه که مردم می خوانند قرائت کن . (معرفت ، 1378، ص 230 ).

اینها نمونه ای از صدها موردی است که نشان می دهد ائمه از قرائات شاذ و نادری که افراد به سلیقه خود تلاوت می کردند جلوگیری می نمودند و مردم را به طرف قرائتی که مشهور بوده و عامه مردم آن را دنبال می کردند تشویق و هدایت می نمودند .

بنابراین براساس دیدگاه امامیه به تاسی از اهل بیت علیهم السلام وجود اختلاف در قرائات منشاء آن قاریان بودند که آگاهانه و یا ناآگاهانه بدان خو گرفته بودند .

 

ب) دیدگاه اهل سنت

دسته دیگر ، مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند ، که این گروه  در حل مسئله اختلاف قرائات به حدیثی متمسک شده اند و آن را از احادیثی قلمداد می کند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده متن حدیث این است که  رسول خداصلی الله علیه و آله  فرمودند :

اَقرَانی  جبرئیل علی حرفٍ فراجَعتُهُ فلم اَزَل اَستزیدُهُ فیزیدنی حتّی اِنتهی الی سبعه احرف »

« جبرئیل قرآن را به حرف واحد بر من قرائت کردند و من همواره از او می خواستم تا آن را بیش تر از یک حرف قرائت کند ، تا بالاخره به هفت حرف منتهی گردید » (معرفت ، 1378 ، ص 204 ).

روایتی دیگر از اُبی بن کعب نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودنند :

« ای اُبّی ! من قرآن را به یک و دو و سه حرف قرائت می کردم تا اینکه به هفت حرف رسید و هر یک از آنها بخوانی به مقصود است . و اگر به جای « سمیعاً علیماً » گفته شود « عزیز حکیماً » مادام که آیه عذاب به عبارتی که مفهوم آن رحمت است و آیه رحمت به عبارتی که مضمون آن عذاب است ختم نشود ، مانعی ندارد . (همان ، ص 205 ).

بنابراین به اعتقاد این فرقه ، اختلاف در قرائات ، ریشه در اصل دین اسلام دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله برای رهایی امتش از مشقت و سختی ، از خداوندتبارک و تعالی  درخواست کرده اند و گویا این مسئله جزء مصادیق ((لا یکّلفُ اللهُ نفساً الاّوسعها [1] )) است (بقره ؛ 286 ) که هر کسی به اندازه توانش مسئول است به قول ابن قتیبه که در این باره اظهارنظر کرده  و می گوید : اختلاف در قرائات از تسهیلات خداوند متعال است که امر فرموده به پیامبر صلی الله علیه و آله تا قرآن را هر قومی به لغت خودشان و بر حسب عادت خودشان تعلیم دهد . ( معرفت ، 1378 ، ص 204 )

البته کوچکترین نقدی که بر این اندیشه وارد است این است که  اگر اختلاف در قرائات با مجوز خداوند صورت پذیرفته  است چرا در زمان عثمان مصاحف همه را جمع کردند و برای اینکه قرائات مردم یکسان شود به همراه هر مصحفی یک قاری به آن سرزمین ها فرستادنند. بنابراین این عمل عثمان با دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که جهت سهولت و آسان گیری بر امتش منافات داردکه از خداوند متعال می خواهد که برای امت او سخت گیری ننماید و هر گونه که در توان و قدرت آنهاست قرآن را قرائت کنند .

 

عوامل پیدایش اختلاف در قرائت

با پیدایش قرائت های مختلف در گستره جهان اسلام که گروهی  از مسلمانان آن را از جانب قاریان پنداشته و گروه ثانی به مجوز رسمی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از خداوند أخذ کرده منتسب کردنند لذا باید بررسی شود که چرا چنین اتفاقی افتاد . و چه عواملی در بوجود آمدن اختلاف در قرائات تأثیرگذار بوده که در ادامه به مواردی از آنها اشاره خواهیم کرد .

الف )عوامل طبیعی : به عواملی که منشاء آن از دست افراد خارج بوده و خواهی نخواهی در ایجاد اختلاف تأثیر مستقیم داشته است که به مواردی از عوامل تاثیر گذار اشاره خواهیم کرد .

1- نارسائی خط

خط یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در قرائت هر متنی می باشد چنانچه خط از شیوائی و رسائی لازم برخوردار نباشد  به هنگام خواندن کلمات و الفاظ آن متن  هدف متکلم به مخاطب به درستی منتقل نخواهد شد  و این خود عاملی است برای سردرگمی قاری  .می گویند خط عربی ، در آن برهه از زمان در مرحله ابتدایی  و نخست خود بسر می برد و از پیشرفت و ترقی لازم برخوردار نبود  لذا بعضاً در برخی حروف متشابه ایجاد زحمت در قرائت می کرد مثلاً روایت شده که آیه « و قضی ربّکَ ألا تَعبُدوا اِلّا ایّاهُ »( نساء ؛ 23 )  می شد که بصورت « وصیّ » قرائت کرد .یعنی (( وصی ربک الا تعبدوا الا ایاه ))

یعنی (( فرمان داد پروردگارت که نپرستید جزء او را )) می شود (( وصیت کرد پروردگارت که عبادت نکنید او را )) .

همچنین در نگارش حروف بی نقطه و نقطه دار فرق و وجه متمایزی قائل نشده بودند.

لذا فی نفسه برای مسلمانان که تازه اسلام پذیرفته و با قرآن آشنا می شدند ایجاد زحمت می کرد مثلاً بین « س وش » ، « ع و غ » (( ب و ت و ث ))(( ح ، خ ، ج )) (( ص و ض )) و دیگر حروف این چنینی در

نوشتارها  فرقی قائل نشده بودند که شاید بتوان گفت برای اینکه به وجوه مختلفی از باب یسر که برخی عقیده داشتند خوانده شود .

مثلاً درباره ی آیه ی :

« اِن جاءکم فاسِق بنباء فتبّینوا)) ( حجرات ؛ 6 )  خوانده می شود (( فتثبتوا)). (جوان آراسته ،1377، ص 242 ) .

ویا آیه (( و لا تَسئلُ عن اصحاب الجحیم ( بقره ، 119 ) را به صیغه نهی (( لاَ تسئل عن اصحاب الجحیم )) خوانده می شد .

2 ) عدم حرکت گذاری

مسئله دیگر که مربوط به اصول نگارش خط عربی است اینکه کلمات این زبان چنانچه اعراب گذاری دقیق نشدهِ باشد قابلیتِ تلفظ کلمات مختلف ، با معانی مختلف ، دارد مثلاً در کلمه « اعلم » قاری ، چنانچهِ از قواعد عربی اطلاع نداشته باشد به سه شکل خوانده می شود . فعل ماضی صیغه مفرد مذکر غایب معنی دانست . فعل مضارع صیغه متکلم وحده به معنی می دانم و فعل امر صیغه مفرد مذکر محاطب به معنای بدان پس این گونه موارد برای ایجاد اختلاف در قرائت بی تاثیر نبوده لذا افراد خصوصاً کسانی که مهارت چندانی در قواعد زبان عربی نداشتند باعث کشاندن آنها به قرائات مختلف می شد .



 

 


                          ماضی                                    مضارع                                                     امر

            للغائب                                        للمتکلم وَحده                                        للمخاطب



 

 


3 ) عدم وجود الف

مسئله دیگر الف در وسط کلمه برای تشخیص برخی کلمات که واقعاً لازم بود گذاشته نمی شداین کمبود  بطور طبیعی به هنگام قرائت  ایجاد اختلاف درقرائت متن به دنبال داشت  مثلاً کلمه « یَخدَعوُنَ » به صور مختلف یُخادِعونَ ، یُخادَعونَ ،یُخَدِّعونَ ، پذیرش قرائت داشته است چون بر این گونه موارد هنوز چاره اندیشی نشده بود لذا قاریان با مشکل چندخوانی مواجه می شدند .  .

بنابراین  با این اوصاف بخشی از اختلاف قرائات مربوط به ناکارآمدی خط عربی می توان به حساب آورد .  .

 

4 ) لهجه

یکی دیگر از عوامل اختلاف در قرائات ، لهجه داشتن می باشد که بطور طبیعی ایجاد قرائت مختلف می کند زبان عربی هم همانند سایر زبان های رایج دنیا  که هر چند مردم آن در یک منطقه جغرافی واقع شدند و با هم  زندگی می کنند لهجه و گویش خاص خودشان داشتند  لذا قاریان قرآن  به هنگام قرائت برخی از واژه ها در اثر ثقل و یا عدم حرکت زبانشان با لهجه قرائت می کردنند لذا این لهجه ها که ناخودآگاه و از روی ناچاری در بین افراد رواج می یافت  در نتیجه باعث می شد که  دامنه اختلاف در قرائت قرآن رو به فزونی برود .

مثلا« حا » را « ع» می خوانند وقتی به کلمه  « حتّی » می رسیدند (( عتی )) تلفظ می کردند.

شاهدی بر این مورد ذکر کردنند که عمر « عتی » به جای « حتّی » از فردی شنید و از او می پرسد این مطلب را از کجا و چه کسی آموختی جواب می دهد از ابن عباس  عمر یادداشتی به این مضموم به ابن عباس می نویسد . که قرآن به لغت قریش آموزش بده نه لهجه هذیل . (رامیار ، 1384، ص 361 ).

ب) عوامل غیر طبیعی

منظور از عامل غیرطبیعی این است که یک سری عوامل خارجی بوده که باعث ایجاد اختلاف در قرائات می شد است از جمله :

1)سلایق شخصی قرّا

سلیقه شخصی یک قاری به هنگامی اتفاق  می افتاد که قاری در تلفظ صحیح یک کلمه ای درمانده می شد و بخاطر عدم دست رسی به منبع رفع ابهام یا بخاطر غروری که داشته و  نمی خواسته پرسشی از مجهول خود داشته باشد لذا در چنین موقعیتی هر آنچه به رأی و نظرش صائب و درست می رسید قرائت می نمود لذا در صورتی که از او  سئوال می شد چرا چنین قرائت می کنی ؟ و در مقام پاسخگویی آن هم برمی آمد و برای آن توجیهاتی ارائه می کرد و کتبی تحت این عناوین مثل ((الحجه للقّراء السبعه)) هم به رشته تحریر در آوردنند که دال بر این موضوع می باشد.

 

2-شهرت طلبی

مسئله کسب شهرت و آوازه در تمام زمینه ها و موقعیت ها حتّی در زمینه قرائت قرآن آرام آرام جای پای خود را باز نموده است .آن هم به این شکل که قاریان برجسته و شهیر برای اینکه در بازار داغ قرائت از رقبای خود عقب نیفتند و عرض اندامی کرده باشند  سعی و تلاش می کردنند که یک قرائت بدیع ارائه کنند که بی سابقه و یا کمتر سابقه داشته باشد تا شاید یکی از مصادیق (( ربّ قال القرآن و القرآن یلعنهُ )) برای خودکسب کرده باشند . و فردای قیامت در محضر رسول الله شرمنده باشند و نتوانند سر را بالا آورند .

 

حصر قرائات

سلسله قرّاء ، در اثر گذر زمان با رشد و گسترش دامنه اسلام همچنان تداوم داشت تا جای که اختلاف قرائات از حد و مرز می گذشت  و به مراحلی درهم آمیختگی رسیده بود  و قرّاء گوی سبقت از هم ربوده بودند و میدان قرائت  از گرمای خاص خود برخوردار بود تا اینکه در اوایل قرن چهارم ابوبکر ابن مجاهد شیخ قرّاء بغداد به این فکر افتاد که قرائات بی حد و حصر را محدود سازد لذا با ابتکاری که در استفاده از عدد سبعه انجام داد و آخر الامر ، قرائات را در هفت قرائت از هفت قاری معروف و مشهور معرفی و به رسمیت شناخت و به همه اعلام کرد که البته از این تعداد هم بالاتر بردنند و به چهارده تن رساندند .

علی ای حال هدف اصلی ابن مجاهد جلوگیری از گسترش بی حد و حصر قرائات بود و جایگزین کردن قرائت های معمول و معروف  بوده لذا در کتاب القرائات سبع خود  به معرفی  هفت قاری با ذکر راویان آنها می پردازد . این قرائت ها که ایشان معرفی کردنند با آن شگرد خاص  تحت عنوان (( قرائات سبع))  معروف شد و در بین مردم رواج پیدا کرد که البته مقداری از  توسعه بی رویه قرائات کاسته شد که البته اشکالاتی برآن هم وارد شده که در مقایسه با عمل او ناچیز می ماند .

تواتر یا عدم تواتر قرائات سبعه

عده ای از علمای  در جبهه عدم  تواتر می گویند قرائت تمام سبعه به طور تواتر به خود پیامبر می رسد و پیامبر قرآن را با این قرائت های سبع قرائت می فرمودنند لذا آنقدر در این عقیده مصمم بودند که هر کس این قرائت ها را قبول نداشته باشد کافر و مخالف اسلام است .( زرقانی ، مناهل العرفان ص 433 )

عده ای از علما در عدم تواتر می گویند قرائت قارتان سبع بطور متواتر نقل نشده است و انتساب آنان به پیامبر قطعی نیست چرا که برخی از قرائت ها یک نوع اجتهاد از طرف خود قرا بوده است برخی دیگر بصورت خبر واحد از پیامبرنقل شده است نه متواتر لذا خبر واحد از درجه اهمیت بر خوردار نیست از مسئله خبر واحد که بگذریم شرح حال قرا سبعه و چگونگی نقل وروایان آنها خود عدم تواتر قرائت های سبعه را بطور خیلی صریح آشکار بیان می کند هم اکنون به معرفی آنها می پردازیم تا اقول مبنی بر عدم تواتر جا انداخته شود .

قاری اول  : عبدالله بن عامر دمشقی او قرآن را از مغیره بن ابی شهاب فرا می گیرد مغیره بن ابی شهاب نیز از عثمان فرا می گیرد . (جوان آراسته درسنامه علوم قرانی ص328 )

ابن جزری درباره او می گوید : (( که در سند و طریق ایشان اقوال زیادی وجود دارد که صحیح قول رجال نویسان است که می گویند معلوم نیست ابن عامر قرائت را از چه کسی فرا گرفته است)) . ( خویی البیان ص181 )

و مهمترین شاگرد او که انتقالگر قرائت اوست یحیی بن حارث ذماری است که دو راوی مشهور او یعنی هشام بن عمار و ابن ذکوان قرائت را با یک واسطه از یحیی بن حارث ذماری اخذ کرده اند.

رجال شناسان درباره هشام دو نظرمی دهندنظر مثبت یحیی بن معین گوید که او مورد وثوق است. نسائی گوید: را که او عیبی نداردی نظر منفی آجری از ابی داود نقل می کند: که ابوایوب سلیمان بن عبدالرحمان از هشام بهتر است زیرا هشام چهارصد حدیث مسند نقل کرده که هیچ کدام حقیقت ندارد ابن داود می گوید :که او حدیث فروش بود صالح بن محمد درباره او می گوید هشام برای نقل حدیث پول می گرفت تا پول نمی گرفت حدیث نمی گفت .

قاری دوم : عبدالله بن کثیر بن عبدالله بن زاذان درباره اخذ و عرضه قرائت او دوگانگی است گروهی از اینکه او قرائت را در نزد عبدالله بن مسائل خوانده حافظ ابو عمر و گروهی از علما پذیرفته اند اما حافظ ابولعلا همدانی ان را ضعیف و غیر مشهور می داند علی بن مدینی درباره او می گوید:  او مورد اعتماد وثوق است و نظر عمردانی این است که او قرائت را از عبدالله بن سائب مخزونی فرا گرفته ولی مشهور این است که او قرائت را از مجاهد بن جبر یاد گرفته است. (  خویی . البیان ، ص183 )

علامه سید محمد حسین طباطبایی می نویسد:

 ((  که او قرائت را از عبدالله بن سائب و مجاهد بن جبر و آن دواز ابن عباس و او از حضرت علی علیه السلام اخذ کرده است)) . ( طباطبایی،  1370 قرآن در اسلام ، ص123)

قرائت او بوسیله دو راوی محمد بن عبدالرحمان معروف به قنبل و احمد بن محمد بزی رواج یافت

گویند : که (( قنبل ))  قرائت را از (( ابوالحسن احمد قواسی )) و او از(( ابولاخریط)) و او از قسط و او از(( شبل بن عباد )) و او از(( ابن کثیر )) گرفته است.( رنجانی ، تاریخ القران ، ص90 )

می گویند که او به مقام سرپرستی شرطه رسید و همین عامل باعث به هم زدن عادت اولش شد و هر چه به سن او افزوده می شد تغییرات بیشتری در درونش پدیدار می شد تا آنجا رسید که هفت سال قبل از مرگش مقام تعلیم قرائت و معلمی قرآن را رها ساخت. (  خویی ، البیان ، ص184)

اما درباره بزی مردی ایرانی از سرزمین همدان بود و به مقام قاری مکه و موذن مسجدالحرام رسید او قرائت را پیش (( ابوالحسن احمد بن محمد بن علقمه معروف به قواس )) و در نزد (( ابوالا خریط بن واضح مکی )) و (( عبدالله بن زیاد بن عبدالله یسار مکی ))  فرا گرفته است . ( خویی ، البیان ، ص184)

زنجانی نیز سلسله قرائت بزی چنین نوشته است :  او قرائت را بر (( عکرمه سلیمان )) مکی و او بر(( شبل بن عباد )) و او بر(( ابن کثیر)) قرائت کرده است. ( زنجانی ، تاریخ القران ، ص79  )

سومین قاری : عاصم ابی النجود بن بهدله کوفی است او قرائت را عرضًا از ابو عبدالرحمان بن حبیب سلمی شیعی ورز بن حبیش و ابو عمرو شیبانی اخذ کرده است . (زنجانی،  تاریخ القران ، ص92 )

ابو اعبدالرحمان بن حبیب سلمی قرائت را از امام علی علیه السلام و عثمان و ابی کعب و عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت گرفته و جمیع آنها هم از رسول خدا صلی الله علیه واله گرفته اند. ( طباطبایی، قرآن در اسلام، ص124)

درباره ایشان شرح حال نویسان ذکر کرده اند که او شیعی بوده و با یک واسطه یعنی ابوعبدالرحمان بن حبیب سلمی که شیعی بوده قرائت را از مولا علی علیه السلام اخذ کرده و بر آن حضرت قرائت نموده است اکثر علمای قرائت او را فصیح ترین قرائت می دانستند و قرآنی که امروز ه در اکثر بلاد اسلامی رایج است مطابق قرائت عاصم به روایت حفص است البته برخی اقوال منفی درباره او بیان هم بیان کرده که جا داردآنها  هم ذکر کنیم یعقوب بن سفیان می گوید: او مورد اعتماد است ولی با این حال گفتار و حدیثش خالی از ضعف نیست نسایی می گوید : (( عاصم عیبی ندارد اما به نظر ابن خراش حدیث او قابل رد و انکار است )) . عقیلی عاصم جز بد حافظه بودن عیبی دیگری ندارد. ( خویی ، البیان،  ص186)

اما درباره روایان او می توان حفص و شعبه بن عیاش نام برد. درباره حفص ذکر کرده اند که حفض بن سلیمان مغیره بزاز اسدی کوفی او را ربیب عاصم فرزند همسر  عاصم دانسته اند نقل می کنند که حفص تمام قرآن را در پنج آیه از عاصم اخذ کرده وآگاه ترین قرائت عاصم بوده است. ( زنجانی ، تاریخ القران ص92 )

البته بسیاری از علما حفص را از لحاظ حافظه قوی تر از ابو بکر شعبه بن عیاش روایی دوم عاصم می دانند و  می گویند: (( که او تمام وجوه قرائت عاصم را درست ضبط کرده و در خاطر داشته است)) . ( جلالی نایئنی ، تاریخ جمع قران کریم، ص349 )

اما درباره شبعه بن عیاش درباره شرح احوال او ابن جزری می گوید : (( که او قرائت خود را سه بار بر عاصم عرضه کرده و او بر مذهب اهل سنت بوده همچنین برخی از علما او را صدیق و عارف به حدیث دانسته اند اما متهم به عدم ضبط است)) . ( خویی،  البیان،  ص187)

چهارمین قاری : از قرا سبعه ابو عمر بصری که برخی از رجال شناسان او را ایرانی الاصل دانسته و در بین تمام قرا سبع از جهت کثرت اساتید قرائت کسی به پای او نمی رسید گویند که او قرآن را بر حمایتی از تابعین از جمله ابو جعفر یزیدبن قعقاع و حسن بصری قرائت کرده که او نیز بر حطان و ابو العالیه بر عمر خطاب و ابی کعب قرائت کرده اند.( زنجانی، تاریخ القرآن ، 90 )

ایشان دو راوی مشهور به نام ((عمر و حفص بن عمر بن عبدالعزیز از دی دور ضریر بغدادی)) که قرائت را از اسماعیل بن جعفر و کسائی و یزیدی اخذ نموده است( معرفت ، التمهید فی علوم القرانی ج2 ص199 )

و از جهت حدیث هم علما شخصیت مقبولی در حدیث برای او قائل اند. ( زنجانی ، تاریخ القران ، ص90 )

روای دوم ابو شعیب صالح بن زیاد بن عبدالله سوسی  می گوید : (( که او مردی  بوده ضابط وثقه ؛ و قرائت را عرضاً و سماعاً از ابو محمد یحیی بن مبارک اخذ کرده و از بر جسته ترین اصحاب یزیدی بر شمرده اند))                ( زنجانی ، تاریخ آلقران ص 92 )

پنجمین قاری : از قرای سبعه پنجمین ،  ابو الحسن حمزه بن حبیب عماره بن اسماعیل کوفی که شیعی مذهب بودند و از اصحاب امام صادق علیه السلام به حساب می آمده است (قمی، سفینه البحار، ج ص 238 )

 می گویند که او قرائت را بر سلیمان بن اعمش و حمران بن اعین عرضه کرده است در(( الکفایه )) گفته شده که قرائت را از محمد بن عبدالرحمان و طلحه بن مصرف فرا گرفته و در التیسیر نوشته که از مغیره بن مقسم و منصور و لیث ابی سلیم فرا گرفته همچنان صاحب کتاب التیسیر از امام صادق علیه السلام فرا گرفته است( خویی ، البیان ص 191 )

می گوید که قرائت او از دو راه به رسول خدا صلی الله علیه و اله می رسد یکی از طریق امام صادق علیه السلام و دیگری از طریق ابومحمد سلیمان بن مهران و او از محمد یحیی اوثاب اسدی و از جماعتی از جمله ابو عبدالرحمان عبدالله بن حبیب که اینها نیز از عبدالله بن مسعود و از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله اخذ کرده است

عبدالله عجلی می گوید :  ابو حنفیه به حمزه چنین می گفت تو در دو مسئله بر ما پیروز گشتی و در آن جهت با تو مباحثه و مناظره نمی کنیم قرآن یعنی علم قرائت قرآن و دیگری در علم به فرائض و احکام الهی( خویی ، البیان ص191 )

از طرفی احمد بن حنبل قرائت حمزه را انکار می کند و حتی نماز خواندن پشت سر کسی که قرائت او را داشت مکروه اعلام می کند.( عسقلانی ، تهذیب ،ج3 ، ص28 )

ایشان دو راوی مشهور دارند یکی خلف بن هشام بن بزاز بغدادی که در بیست سالگی توفیق حفظ داشت خلف بواسطه سلیم اخذ قرائت کرده و در قرائت روش حمزه را در پیش می گرفت اما درصد و بیست مورد با او مخالفت داشت (همان ، ص 191 )

 دومین راوی او خلاد بن خالد معروف به ابو عیسی شیبانی که ابن جزری درباره او می گوید: او در علم قرائت پیشوا در علم دانا و محقق و استاد بود گویند که او مطمئن ترین اصحاب سلیم در نقل و روایت قرائت حمزه بود که قرائت را عرضاً از سلیم بن عیسی اخذ کرده است

ششمین قاری : نافع بن ابی نعیم مدنی است انسانی مورد اعتماد و صالح اهل اصفهان اما ریاست قرائت در مدینه به او ختم می گردد گویند که او قرآن را نزد هفتاد تن از تابعین فرا گرفت از جمله ابو جعفر و عبدالرحمان بن هرمز عرج و مسلم بن جندب ابن اعرج از عبدالله بن عباس و ابو هریره وآن دو از ابی ابن کعب و از رسول خدا قرائت اخذ نموده است. ( زنجانی ، تاریخ القرآن ، ص88 )

علامه طباطبایی معتقد است : (( نافع قرائت را از یزید بن قعقاع و ابو میمونه مولی ام سلمه همسر رسول خدا ( صلی الله علیه و اله )  اخذ کرده است )) .( طباطبا یی ، قرآن در اسلام ، ص123)

برای ایشان دو راوی نام برده شده قالون که اصالتاً رومی بوده و  می گویند : (( که استادش نافع او را به خاطر حسن در قرائت که داشت قالون نامیده است ))  و می گویداو ثقیل السمع بوده اما اگر قاری جای اشتباه می کرد از روی جنباندن  لبش متوجه می شد و اصلاح می کرد اما در حدیث شخصیت قابل ملاحظه ای نبوده است

روای دیگر عثمان بن سعید مصری معروف به (( ورش ))  که علم قرائت پیش نافع آموخت و به مصر بازگشت و ریاست تعلیم قرائت آن جا بدست گرفت.

البته (( ورش ))  باز هم نافع اسم او گذاشته چرا که رویی و اندامی سپید داشت .

هفتمین قاری : علی بن حمزه بن عبدالله بهمن بن فیروز اسدی کوفی او در یک خانواده ایرانی ساکن عراق متولد می شود قرآن را بر اساتید زیادی قرائت می کند از جمله حمزه زیات محمد بن عبدالرحمان بن ابی لیلی و عیسی ابن عمر همدانی و اعمش و ابوبکر بن عیاش و سلیمان بن ارقم و امام صادق علیه السلام عزرمی و ابن عینیه. (عستقلانی ، تهذیب التهذیب  ج1 ،ص 313 ، خویی،  البیان،  ص 196)

لذا او شیعی مذهب دانسته  شده است و دو راوی به نام ابوالحارث بن خالد مروزی از جمله افرادی است که قرائت خودش را بر کسائی عرضه کرده و دیگری هم حفض دوری که از پیشوایان علم قرائت بودند .

عدم و ثاقت راویان قرا و سبعه

از بررسی شرح حال راویان قراءهفتگانه فهمیدیم که قرائات از طریق اخبار آحادرسیده است پس فضای برای تواتر نمی ماند مضافاً در شرح حالشان ملاحظه شد و دیدیم و ثاقت برخی از راویان به درجه ثبوت و اطمینان نرسیده است

علامه محمد جواد بلاغی در تفسیر الاء الرحمن این گونه نقد می فرمایند : (( روایات قرائات سبع، روایات آحاد از آحاد است که موجب اطمینان ووثوق نمی شود همچنین عدالت ووثاقت برخی ازآنان ثابت نشده، چقدر عجیب است با وجود آن اسانید این قرائات آحاد ،متصف به صحت نمی باشد،در عین  حال کسی این قرائات را متصف به تواتر بداند)). (بلاغی ، تفسیر الاء الرحمان، مقدمه 3 ،ص29)

اگر به فرض ثبوت اسناد بین قاری و یکی از اصحاب اولیه ،این اسناد آحاد است که به حد متواتر نمی رسد و به نقل صحیح روایت نشده که یکی از قاریان قرائتش باسماع یا فقط نقل متواتر از پیامبر صلی الله علیه و اله متصل گردد مثلا در شرح حال قرا به این نکته رسیدیم عبدالله بن کثیر از عبدالله بن سائب مخزومی به نظر عمردانی، مجاهد بن جبر قرائت اخذ کرده مثلا عاصم بن الی النجود از ابوعبدالرحمن سلمی وزربن جبیش قرائت گرفته است

یا کسائی که دورترین قاری از جهت زمانی به  عهدصحابه بوده است از حمزه بن حبیب ،عیسی بن عمر و محمد بن لیلی قرائت اخذ کرده است بنابراین به همان حرف اول می رسیم که تواتر در طول این مدت و زمان که از طریق افراد انگشت شمار دو و سه و بیشتر ثابت نخواهد شد

آیت الله خویی در نقد این مسئله می فرماید: (( حتی تامل در طرقی که روایان قرّاء سبعه  ،  قرائات خود را از آن طریق اخذ کرده اند نشان می دهد که این قرائات به طریق آحاد برای آنها نقل شده است)) . ( خویی ،  البیان ، ص205)

قول منتهی شدن اسناد قرائات به قرّاء سبعه

یعنی اینکه اتصال  اسانید قرائت ها به خود قرّاء  سبعه تواتر اسانید را قطع می سازد؛ چرا که در تواتر باید طرفین وواسطه در تعداد رجال ناقل مساوی باشند در حالی که الان از  قاری به یک واسطه منتهی می شود و او همان فردی است که آمده است و برای ما نقل کرده است که اگر فرضاً به طور متواتر از پیامبر صلی الله علیه واله و یا ازیکی صحابه شنیده باشد این خود تواتر را قطع می کند چرا،  بخاطر اینکه واسطه یکی شده است آقای  خوئی این نظر داده اند : (( اتصال اسانید قرائات به خود قاریان تواتر اسانید را قطع می کند حتی اگر راویان قراهفت گانه در تمامی طبقات از افرادی باشند که امکان توافق آنها  بر کذب محال باشد در این صورت هریک از قراءسبعه با استناد به آرای شخصی خودش برای دیگران نقل کرده است و در این صورت جایز نیست قرائت انها را متواتر قلمداد کنیم)) .( خویی، البیان ، ص 204)

ادله انحصاری کردن قرائات هرقاری با این سوال بحث شروع می کنیم اگر قرائات متواتر است نباید قراء قرائت خودش را تاکید کنند، حال آنکه این شق بر عکس ، نمود، خارجی پیدا کرده است ، می بینیم که  هر قاری قرائت خودش را حلوا حلوا می کند بنابراین این همه جانبداری تواتر را لغو و از صحنه بیرون می کند

قول انکار کردن قرائات همدیگر

در خلال شرح حال قرا به این نکته دست یافتیم که در برخی از علمای قرائات ، قرائت دیگری ی را رد می کردند و برآن خرده می گرفتند حال آنکه  اگر واقعا متواتر از پیامبر صلی الله علیه واله بود هیچ انسان سلیم العقلی به خود جسارت چنین گستاخی نمی دادمثلا در آن  جا ذکرکرده ام که احمد بن حنبل قرائت حمزه را انکار میکرد و نماز با آن قرائت مکروه اعلام می کند .(عسقلانی ، تهذیب ج3 ص28 )

حال آنکه اگر قرائت حمزه متواتر از حضرت رسول صلی الله علیه واله بود نباید احمد ابن حنبل چنین عملی انجام می داد زیرا او نمی توانست بر خلاف قرائت رسول خدا صلی الله علیه واله حکم کراهت  صادر کند.

قول وجود تناقض در قرائات

وقتی ما به قرائت قراءسبعه نگاه می کنیم تناقض در بین قرائات به چشم می خورد و این گویای این مسئله است که خبری از تواتر نیست. حال که شما متواتر میدانید، این ،اتفاق می افتد که این دو قرائت متناقض و متفاوت هر دو قرآن است که از جانب خدا نازل شده اینکه از نظر نص یکی صحیح می باشدنه هر دو یعنی یکی از این دو اراده و قصد شده پس قطعا یکی درست می باشد و دیگری از میدان خارج می شود ودراین جا یک شق دیگر هم می شود که زمانی که جدل و کشمکش برسر هر دو هست. هر دو از چرخه خارج می کنیم وآن قرائتی که در طی اعصار حفظ شده می توان پذیرفت .

قول وجوه قرائات شاذ

پدیده قرائات شاذ در چرخه قرائات سبعه و غیره تواتر هریک از آنها از پیامبر صلی الله را نفی می کند این گونه قرائت ها یا اصول و معیار و مقیاس های قرائت همخوانی ندارند و بعضاً افرادی آن را انتخاب کرده اند که فقها و علمای  اسلام ، مردم را از قرائت بدانها ممنوع کردند .

مثلا را فعی به نقل از شیخ محمد عریان ، ابوشامه را معترف به عدم تواتر قرائات سبع می داند،  و چرا که مدعی شده که هیچ یک از قرائات سبعه از قرائات  شاذ خالی نیست . ( اعجاز قرآن و بلاغت محمد ،  ص52)

ابوشامه نیز استدلالی این چنینی بر، رد تواتر قرائات می آوردکه می گوید:

(( سزاوار نیست که به مجرد آنکه انسان ببیند قرائتی را به یکی از قرا سبعه نسبت داده اند مغرور شود به آن عمل کند و فکر کند که قرآن به همان گونه نازل شده است، بلکه باید دید آیا چنین قرائتی با ضوابط اعتبار قرائات هماهنگی دارد یا خیر، در صورت توافق آن با ضوابط مذکور لزومی ندارد که حتما از قرائات سبعه باشد بلکه اگر از قراءدیگر هم باشد به صحت آن تردید وارد  نمی سازد)) . ( خویی ، البیان ، ص206)

ادله تواتر قرائات سبعه

بعد از معرفی قرّا ، سبعه و کسب معروفیت در اجتماع مسلمانان و به اصطلاح حصر قرائات ، عده ای به تواتر قرائت قراءسبعه پایبند شدند و غیر آن، مابقی قرائات را دارای ارزش و اعتبار و قانونی نمی دانستند  و دلایلی بر اعتبارآن ذکر کردند که به بررسی نظر آنها می پردازیم .

دلیل اول :  قرائات سبعه متواتراست  چرا که قرآن متواتر است

این گروه در واقع برای متواتر دانستن قرائات سبعه آن را به قرآن نسبت می دهند که چنانچه آنها را متواتر ندانیم به تواتر قرآن خدشه وارد می سازد و بناچار باید این مسئله قبول داشته باشیم همان طور که نمی توان گفت قرآن متواتر نیست در بحث قرائات هم چنین نمی توان گفت که این قرائات متواتر نیست لذا قول تواتر در نظر، و عقیده برخی گروه های تندرو تا جای ریشه دوانده است  که رزقانی در مناهل العرفان درباره آنها می گوید :  

« کسانی که قرائات سبعه را متواتر ندانند کافر و از دین اسلام خارج هستند »  (تقی پور، 1389 ، ص 149 ).

 

 

 

 

 

دلیل دوم : حدیث سبعه احروف همان قرائات سبعه است

آنچه این گروه برای تواتر قراء سبعه از آن بهره جستند، مربوط به برداشت اشتباهی آنها در مورد حدیث سبعه احرف با قرائات سبع است . چرا که آنها می پنداشتند منظور از حدیث سبعه احرف همین قرائات سبعه است . و برای توجیه منظورشان منتسب می کردند به پیامبر صلی الله علیه و آله که این مسئله در جاهای مختلف بر سر موضوعی دوگانگی بوجود آمده اما وقتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتند آنها را قانع می فرمودند که هرچند  وجه قرائت  صحیح است چرا که دین اسلام دین سهل است و عسری در آن وجود ندارد .

نقد

الف) مخالفین تواتر قرائات معتقدند که مسئله تواتر قرآن با تواتر قرائات دو موضوع جداگانه است چرا که قرآن بعنوان یک معجزه و سند نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حساب می شود در حالی که قرائت درباره کیفیت و چگونگی تلفظ الفاظ و کلمات آن معجزه است لذا با تواتر قرآن ارتباطی ندارد .

ب) هیچ دلیلی و مدرکی معتبر برای اثبات تواتر قرائات تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله نمی توان پیدا کرد و تمامی مدارک قابل ارائه جزء اسناد آحاد می باشد . لذا تواتر آن را مورد تردید قرار می دهد که محل اشکال است .  (خویی، البیان ،1388 ، ص250 )

ج)مسئله حدیث احرف سبعه با قرائات سبعه هیچ ارتباطی ندارد بلکه بر این عمل ابن مجاهد در انتخاب عدد هفت که با حدیث سبعه احرف جُفت و جور شده علماء و دانشمندان علوم قرآنی خرده گرفتند که نباید از عدد هفت استفاده می کرد که تمام کشمکش ها و برداشت های  مختلف نتیجه این عمل ابن مجاهد می باشد . که شک و تردید ایجاد نموده است . لذا منظور سبعه احرف ، هفت بطن قرآن و لایه های باطنی معارف قرآن است .  (معرفت 1378، علوم قرآنی، ص 197 ).

د)همچنین  شیعیان علی ابن ابی طالب علیه السلام حدیث معروفی که از امام باقر علیه السلام ذکر می کنند که سبعه احرف را رد می کند زیرا وقتی روایتی برخلاف سخنان اهل بیت علیه السلام  باشد ارزشی ندارد و اصلاً نوبت به بحث درباره اسایند آن نمی رسد چرا که اولین دلیل بر لغو آن روایت ، حدیثی است که روایت شده است :« اِنَّ القرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عند واحد و لکن الاختلاف یجیءُ مِن قَبِلَ»  (کلینی ، کافی ج4، ص 439 )

یک نمونه دیگر از برخورد عملی پیامبر صلی الله علیه و آله بررد حدیث « سبعه احرف » که حاکی از حساسیت آن بزرگوار در نشر معارف اسلام است ذکر شده .

که پیامبر صلی الله علیه و آله به « براء بن عازب» دعایی تعلیم می فرمودند که در آن دعا جمله « نبیّک الذی اَرسَلتَ» را « رسولکَ الذی اَرسَلتَ» خواند پیامبر صلی الله علیه و آله فوراً عکس العمل نشان می دهند و امر می فرمایند که رسول را به جای نبی قرار نده .  (معرفت ، 1378 ،ص 197 )

پیامی که این حادثه می دهد این است پیامبر صلی الله علیه و آله که در مسئله دعا که شاید زیاد مشکلی ایجاد نمی کند چنین مصرانه و جدّی برخورد می فرمایند اما در مسئله قرآن که خداوند با لحنی این چنینی خطاب به او می فرمایند : « لوَ تَقَوَّلَ علینا  بعضَ الأقاویلِ لَأخذنا مِنهُ بالیمینِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوتینَ فما منکم من  احدٍ عَنهُ حاجزینَ » (حاقه ،47-46 ).

هر گاه او سخن دروغ بر ما می بست ، ما او را با قدرت می گرفتیم ، پس رگ قلبش را قطع می کردیم و احدی از شما نمی توانست مانع شود و از او حمایت کند .

چطور به خود جرأت می دهد که برای راحتی امت چنین دستوری صادر فرمایند قطعاً چنین چیزی با عقل و سندهای قطعی همخوانی نخواهد داشت .

ه) اگر واقعاً قرائات سبعه متواتر تا رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است طبعیتاً باید در مراحل بعدی بعد از شهرت و معروفیت آنها کسی قرائت آنها را انکار و یا در صدد مخالفت با آنها بر نمی آمد اما ما می بینیم که اعتراضاتی به برخی از این قرّاء شده است مثلاً گفته شده است که :

» امام احمد حنبل با قرائت حمزه مخالف بوده ، و خواندن حمد و سوره به شیوه او موردپسند نداشت »  (معرفت ، علوم قرآنی ،ص 197 ).

ابوبکر بن عیاش می گوید:

« از نظر ما قرائت حمزه بدعت است » (همان ،ص 197 )

« قراب » در مثانی چنین می گوید :

(( در این که باید به قرائت هفت نفر از قراء سبعه تمسک جوئیم نه دیگران ، نه اثری هست و نه سنتی بلکه برخی از متأخرین این هفت قرائت را جمع آوری کردند و انتشار پیدا کرد ، آنگاه این توهم پیش آمد که غیر آنها نمی شود خواند در حالی که کسی چنین نگفته است)) . (خسروی ،علوم قرآنی 1380، ص 161 )

سید ابوالقاسم خوئی چنین گفته اند :

« قرائات سبعه ، مبتنی بر احادیث آحاد و محصول اجتهاد و رأی خود قرّاء بوده است » (خویی ،البیان ،  1388، ص 205 )

بنابراین با عنایت به دیدگاه موافقین و مخالفین آنچه به خرد نزدیکتر به نظر می رسد این است که قرائات سبعه نمی توان متواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله قلمداد کرد چرا که شرط و شروطها که برای تواتر آن بررسی می شود به جواب درستی ، به  پایان نمی رسد و همچنین  علمای شیعه معتقدند که قرائات سبع « مشهورند » نه « متواتر » (طباطبایی ،1388، ص 125 ).

همچنین به دلیل اینکه از امام صادق علیه السلام  روایت شده که می فرمایند : اِنَّ القرآنَ واحد نَزَلَ من عندواحد ولکنّ الاختلاف یجیی مِن قبل الّرواه: قرآن یکی است و از سوی خداوند یگانه براساس یک حرف نازل شده ، و لیکن اختلاف قرائات از ناحیه ی روّات آن پدید آمده است . (کلینی ،کافی ،  ج4، 439 )

حجیت قرائات سبعه

درباره حجیت و یا عدم حجیت قرائات سبعه اقوالی متفاوتی وجود دارد عده ای از علما تمام قرائات سبعه را دارای حجیت دانسته و استدلال کردن به هریک از قرائات سبعه را بر احکام شرعی جایز دانسته اند

زرکشی می گوید: (( اختلاف قرائات ، اختلاف در احکام پدید می آید مثلا درباره جواز یا عدم جواز وطی حائض زمان قطع خون حیض قبل از غسل را بر اختلاف در قرائت ها مبتنی نموده اند ))

(یَطهُرنَ و یَطَّهُرنَ)(  سیوطی الاتقان ج 1،ص82 )

بنابر این حق این است که قرائات سبعه  حجیت ندارند و نمی توانیم در صورت اختلاف طبق یکی ازآنها  استدلال به حکم شرعی کرد،  چرا بنابه دلایل زیر

1- چرا که در صورت اختلاف صیغه در قرائات صحت استدلال برای هر یک ازآنها  نیازمند ادله  ی دیگر است مثلا در و لاتقربوهن یَطهُرنَ قاریان در تشدید و تخفیف (( طا )) اختلاف نظر دارند یَطّهُرن در قرائت حمزه و کسایی است و در تخفیف یَطهُرن قرائت نافع و ابو عمرو وجود دارد

بنابراین بنابر تشدید داشتن(( یَطَّهُرن )) یعنی با زن حائض نزدیکی نکنید تا غسل حیض انجام دهد و با تخفیف یَطهُرنَ یعنی اینکه با زن حائض نزدیکی نکنید تا پاک گردد دراین جا کاری به غسل ندارد همین که از حیض بیرون آمد کفایت می کند اما آنچه در بین فقها رسم نیست و دیده نشده که به جواز قرائات تمسک کند و حکمی را ثابت کند

2- مورد دیگر امکان دارد که هریک از قاریان سبعه احیاناً دچار اشتباه شده باشد در حالی که هیچ دلیل شرعی و عقلی بر وجوب عمل از قرائت قاری خاص وجود ندارد حتی عقل و شرع پیروی از امری که یقینی نیست باز می دارد .

آقای خویی در، رد حجت قرائات سبعه می گوید:

(( ممکن است کسی  پیدا شود و بگوید که درست است که قرائات سبعه متواتر نیست اما از پیامبر صلی الله نقل کرده اند در این صورت از اقسام خبر واحد بوده همان دلیلی که حجّیت خبر واحد قبول  می کند حجیت نقل قرائت ها نیز ثابت می کند بنابر این استناد به قرائات در استباط احکام شرعی شمول عمل به ظن نمی شود))

اما جواب مسئله چنین است

1- این که قرائات بعنوان روایات نقل شده از پیامبر صلی الله علیه واله باشد تا مشمول ادله ی حجیت خبر واحد گردند روشن نیست چرا که ممکن است این قرائت ها یک نوع اجتهاد از سوی خود قراء باشد همچنین اگر یکی از دلایل اختلاف قرائات نداشتن مصحف ها از اعراب و احجام بدانیم احتمال اجتهاد قاریان بیشتر خواهد شد همان طور که ابن هاشم می گوید: (( سبب و علت اختلاف قرائات سبعه و غیره این نکته بوده است که مصاحف عثمانی خالی از نقطه و حرکت بود و بوسیله یکی از صحابه آموزش داده می شود و مردم به همان صورتی که سماع کرده بودند وموافق رسم الخط بود قرائت می کردند و در صورت اختلاف آن را ترک می کردند این جا بود که قراء در بخش های مختلف از جهت قرائت اختلاف داشتند و باعث بوجود آمدن اختلاف گردید )) .

2- وثاقت روات و ناقلان قاریان سبعه در تمام آنها به ثبوت نرسیده است بنابر ادله ی حجت خبر واحد و اعتبار خبر ثقه شامل روات قراءا سبعه نمی شود.

3- باز اگر فرض کنیم تمام قرائات مستند به روایت باشند روایان و ناقلان هم وثاقت داشته باشند باز هم حجیت آنها ثابت نمی کند چرا که ما علم اجمالی داریم که برخی قرائتها از پیامبرصلی الله علیه  نقل شده است و اینجا فی نفسه میان روایات قرائات تعارض پیش می آورد برخی از این روایات برخی دیگر را رد می کند در نتیجه آنچه می ماند این است که همه قرائات از درجه اعتبار می افتد چرا که ترجیح برخی از این قرائات نسبت به برخی دیگر ترجیح بلا مرجح و انتخاب بدون امتیاز خواهد بود در این صورت باید به مرجحات و امتیازاتی که مورد تعارض اخبار بیان شده رجوع کرد بدون استفاده از مرجح نمی توانیم استناد به یکی از قرائات خاص در احکام شرعی استدلال کنیم حتی اگر به تواتر تمام قرائت معتقد باشیم باز هم مواجه با تعارض روایات و ترجیح بلا مرجح خواهیم شد زیرا اگر دو قرائت متضاد و مختلف متواتر باشند باید یقین کنیم که هردوی آنها قرآن نازل شده و از نظر سند هر دو قطعی هستند و تعارض انها مربوط به دلالت و معنای ظاهری روایت است در حالی که ما به علم اجمالی که به معنای ظاهری یکی از این دو قرائت مقصود خداوند تبارک و تعالی نیست.

  بنابراین در این دو صورت هر دو روایت از اعتبارمی افتد لذا باید به قواعد و ادله دیگر مراجعه کنیم چرا که از یک طرف معلوم و مشخص نیست که معنا و مفهوم ظاهری کدامیک از این دو قرائت مقصود است از طرف دیگر نمی توانیم یکی از آنها را ترجیح بدهیم چون ترجیح یکی از دو متعارض خاص مسائل و مواردی است که سند انها ظنی باشد اما در مسائلی و مواردی که سند هر دو روایت متعارض قطعی باشد نمی توانیم یکی از آنها را انتخاب کنیم .

جواز قرائت مطابق با قرائات سبعه

در این قسمت به ذکر دیدگاه برخی علما درباره جواز یا عدم جواز طبق قرائات قاریان سبعه می پردازیم

علامه حلی می فرمایند : (( جایز است به هریک از قرائات سبع به جهت تواتر آنها قرائت کرد اما قرائت به شواذ و دیگران اگر چه روایتش متصل باشد به جهت عدم تواتر جایز نیست )) (حلی، تذکره الفقهاء ،ص ح116-110 )

فیض کاشانی می فرمایند: (( التزام به عدم خروج از قرائات سبع یا عشر واجب است و تواتر آنها معروف است اما حق ان است که قدر مشترک بین تمام قرائات متواتر است نه یکی یکی بالخصوص زیرا آنچه که (( مقطوع به )) است همین قدر مشترک است نه یکی بالخصوص  ، نظر من آن است که احسن قرائات را در تفسیر خودم بیاورم که خفیف تر بر لسان واضح تر در بیان مانوس تر به طبع سلیم بلیغ تر برای صاحب فهم عمیق دورتر از تکلف و موفق تر به اخبار معصومین علیهم السلام باشد)) . (کاشانی، تفسیر صافی، مقدمه ی هشتم)

شیخ طوسی می فرمایند : (( آنچه در مذهب اصحاب ما معروف است و در اخبار و روایت آنها شایع می باشد این است که قرآن به یک حرف و یک قرائت بر پیامبر واحد نازل شده است اما علمای شیعه بالاتفاق قرائت قرآن را طبق متداول میان مردم تجویز کرده اند و انسان مخیر است هر قرائتی را که می خواهد بخواند و انتخاب قرائت خاص را که نتوان بجز آن قرائت کرد مکروه شمرده اند بلکه این رخصت را اعلام کرده اند که می توان قرآن را طبق قرائات مجاز تلاوت کرد، یعنی قرائاتی که میان قراءجایز معرفی شده و منعی از سوی آنها در رابطه با چنان قرائت متداولی اظهار نشده است )). (طوسی البیان ج 1ص7)

امام خمینی رحمت الله علیه نیز می فرمایند: (( که از قرائات سبعه تخلف ننمایند همچنان که احتیاط (مستحب ) آن است که آن قرائتی که از قرآن که در میان مردم مسلمان موجود است تخلف ننمایند هر چند تخلف در برخی کلمات مثل ملک یوم الدین و کفوا احد ضرری نمی رساند اما بعید نیست که قرائت بر طبق یکی از آن قرائات جائز باشد)). ( امام خمینی، تحریرالوسله، ج1 ص188)

علی ای حال نظر چند تن از علما در این جا آوردیم اما آنچه می توان ملاک و معیار واقعی قرار داد آن قرائتی  است که معصومین علیهم السلام  بدان سفارش کرده اند  که با عبارت های مثل (( اقرواکما علّمتم )) یا                      (( اقروواکما تعلّمتم )) که منظور امر بر قرائت است ،که مطابق آنچه بین جمهور مسلمانان متداول و رایج است و در کل قرائتی خاص را مورد توجه قرار نمی دهد و ما وظیفه داریم قرائتی که به طور قطع از پیامبر صلی الله علیه واله و ائمه هدی علیهم السلام صادر شده و بین عامه مردم متداول و رایج است پیروی ، و مطابق آن قرائت کنیم بنابر، این اوصاف هیچ دلیلی بر حصر قرائات سبع وجود ندارد بلکه آن قرائتی که در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام عامه ی مردم بدان تجه داشتند  ودر تمامی اعصار و قرون نسل به نسل به ارث رسیده است مورد قبول می باشد که نمونه بارزآن  قرائت عاصم به روایت حفص است که سیر طبیعی خود پیموده است و جمهور مسلمانان برآن روش مانده اند و در حال گردش است .

امتیازات قرائت حفص

1-قرائت حفص همان قرائت  عامه مردم بوده که نسل به نسل انتقال یافته چرا که حفص و استادش عاصم به قرائت رایج در بین توده مسلمانان پایبند بودند همچنین و سیر أخذ قرائتش به این شکل ذکر شده است . « او از ابو عبدالرحمان سلمی و ایشان از امام علی علیه السلام قرائت أخذ کرده اند » (تقی پور ، 1389، ص 151 ).

 لذا این اسناد صحیح و متقن و بی نظیر تنها در قرائت این بزرگوار یافت می شود .

2- حفص انسانی بسیار شریف و محتاط ، در چگونگی أخذ قرائت درباره او ذکر شده است که قرائت را از ابو عبدالرحمن سلمی که او از حضرت علی علیه السلام فرا گرفته بودند و از کسی دیگر فرا نگرفته بود . (همان ، 1389، ص 151 ).

بنابراین  آنچه را که قرائت حفص مشهور و مقبول ساخته است سند قرائتش است که به حضرت علی علیه السلام می رسد که این مسئله قرآن را از پراکندگی و تشویش حفظ کرده است .

لذا چنین قرائت شاخصی که از پشتوانه قوی اهل بیت علیهم السلام ، و جمهور مسلمانان که از پیامبر صلی الله علیه و آله استماع کردند و این مسیر بدون تأثیر پذیری طی طریق نموده از حجیت لازم برخوردار است .

نتیجه گیری :

نتایجی که از بررسی این نوشتار بدست می آید این است که قرآن بعنوان یک نقشه حرکت و آن هم برای سفری طولانی و پرخطر کاروان انسانیت با مسئله مهم قرائت که دروازه ورود به آن است یک سیر تاریخی پیموده است که از جذابیت و شیرینی خاصی برخوردار است . به این شکل که مسلمانان در ابتدا با جدیت تمام ، همانند تشنگان بدنبال چشمه فیض می گشتند و آیه به آیه و سوره به سوره که پیامبر صلی الله علیه و آله برایشان قرائت می فرمودند به عینه دریافت می داشتند و در سینه حفظ می کردند و اگر هم با مشکلی مواجه می شدند فوراً حلّال مشکلات در کنار خود می جستند اما با گسترش دامنه اسلام و مشکلات خطی و لهجه ای طبیعتاً موانعی در قرائت  ایجاد می شود که هر چه زمان به جلو می رفت بارزتر می شد از طرفی با جدای قرآن و عترت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و دو فرقه شدن مسلمین مزید بر علت شد . چرا وقتی دامنه اختلاف قرائات آشکار شد دو دیدگاه بوجود آمد یکی اختلاف در قرائات را یک چیز طبیعی و به مجوز پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت دادند .

گروه دیگر که امامیه بودند به تأسی از ائمه علیه السلام و به سند قطعی  و صحیح علم الهی اختلاف در قرائات را از جانب راویان دانستند . چرا که انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایسمه ُ الا المطهرون .

و زمانی که ابن مجاهد برای جلوگیری از رشد اختلاف قرائات طرح حصر قرائات ، در قرائات سبعه دادند باز می بینیم بر سر تواتر و عدم تواتر آن دوباره به دو دسته شدند گروهی به تواتر و گروهی به عدم تواتر نظر دادند .

و برای اقامه آن ادله ای هم ذکر کردند که شاید بیشترین نقد بر تواتر سبعه وارد شد و به این نتیجه خلاصه شد که قرائات سبعه متواتر نیست و نمی توان به تواتر قرائات سبعه  تا نبی اکرم صلی الله علیه و آله دست یافت و تنها یک راه باقی می ماند آن هم قرائت متداول و مشهور در بین جمهور مسلمانان است که ائمه هدی علیهم السلام مورد تأیید قرار می دادند ومی گفتند (( اِقرأ کما یقرأُ الناس )) یعنی بخوانید همانگونه که مردم می خوانند .

بنابراین هر قرائتی که در زمان معصوم علیهم السلام رواج داشته قابل قبول و حجت است حال چه از قراء سبعه باشد و چه نباشد.

 

 

منابع :

1-قرآن کریم ، ترجمه مکارم شیرازی.

2- حجتی ، محمد باقر ؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم ، نشر فرهنگ اسلامی ، 1386.

3- تقی پور ، حسین ،1361، درآمدی بر علوم قرآن ، نشر دارالقرآن کریم ، پاییز 1389.

4- رامیار ، محمود ، تاریخ قرآن ، انتشارات امیر کبیر چاپ 1385.

5- خوئی ، ابوالقاسم ، بیان در علوم قرآن ، ترجمه محمد صادق نجمی ،هاشم هاشم زاده . تهران 1388.

6- معرفت ، محمد هادی ، علوم قرآنی ، نشر ذوی القربی .

7- راغب اصفهانی حسین بن محمد المفردات فی غریب القرآن، تفسیر لغوی و ادبی ترجمه غلامرضا خسروی طهران : نشر مرتضوی 1383

8- خمینی ، روح الله ، تحریر الوسیله ، نشر آثار امام خمینی (ره) ،1385.

9- کاظمی ، سید محمود ، آشنایی با علوم قرآنی 1377.

10- طباطبائی محمد حسین ، قرآن در اسلام ، ترجمه خسرو شاهی ،1388.

11- جوان آاسته ، حسین ، درسنامه علوم قرآنی ، دفتر  تبلیغات حوزه علمیه قم ،1377.

12- کلینی رازی ، محمد ، اصول کافی ، انتشارات علمیه اسلامی ترجمه سید جواد مصطفوی .

13- قرآن در اسلام ، سید محمد حسین طباطبائی . تصحیح محمد باقر بهبودی ، طهران ، چاپخانه حیدری 1370

14- تاریخ القرآن ، عبدالله زنجانی ، مقدمه : استاداحمد امین مطبعه سپهر طهران 1404

15- تاریخ جمع قرآن ، سید محمدرضا جلالی نائینی ، مقدمه دکتر احمد مهدوی دامغانی نشر ، نقره ، چاپ اول 1365

16- التمهید فی علوم القرآن ( 4 جلد ) آیه الله محمد هادی معرفت ، النشر الاسلامی ، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1412

17- سفینه البحار ( 2 جلد ) حاج شیخ عباس قمی ، انتشارات فراهانی تهرانی 1355

18- تهذیب التهذیب ، حافظ شهاب الدین ابن الفضل محمد بن حجر عسقلانی. مطبعه مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه ، هند حیدر آباد 1325  

19- آلاء الرحمن فی تفسیر قرآن ، محمد جواد بلاغی نجفی انتشارات وجدانی . قم چاپ دوم جزء اول

20- اعجاز قرآن و بلاغت محمد ( ص ) ، مصطفی صادق رافعی ، ترجمه عبدالحسین ابن الدین ، بنیاد قرآن ، تهران چاپ دوم

21- تذکره الفقها ء ( 2 جلد ) علامه جمال الدین حسن یوسف علی بن مطهر حلی : مکتبه : المرتضویه الاحیاء الآ ثار الجعفریه ، طهران

22- تفسیر الصافی ، ملاحسین فیض کاشانی چاپ سنگی 1366

23- الاتقان فی علوم القرآن ، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی شافعی ، مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده ، قاهره ، چاپ سوم 1370.

24- التبیان فی تفسیرالقرآن ، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ، مقدمه شیخ آقا بزرگ طهرانی ، داراحیاء الترات العربی ، بیروت ج . اول

 

 

 

 

 

 

 



 

 



نوشته شده توسط فرزاد الهامی فر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

عَمِّر نفسَکَ باللغة العربیة.


علی الله فی کلّ الأمور توکلی
وبالخمیس أصحاب الکساءِ توسلی

محمد المبعوث وابنیه بعده

وفاطمه الزهراء والمرتضی علی

اختلاف قرائات

دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

چکیده :

یکی از مباحث بسیار مهم علوم قرآنی که از دیر باز مورد توجه و اهتمام قرار گرفته و درباره آن سخن های فراوانی ایراد شده بحث اختلاف قرائات است چرا بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شدند کتابی تحت عنوان قرآن آوردند که بعنوان معجزه به حق و برای اثبات نبوت ایشان قلمداد می شد لذا برای ورود به مضامین آن از قرائت صحیح شروع می شود لذا صلاح  بر این دانسته شد که مقاله ای تحت این عنوان با استفاده از منابع کتابخانه ای و رجوع به منابع و ماخذی که حداقل در دسترس اینجانب بوده به روش توصیفی و تحلیلی نوشته شود لذا در پی جویی ها و بررسی های بعمل آمده در ابتدا بنا بر آن گذاشتم که مرور اجمالی به چگونگی پیدایش و تاریخچه قرائات و علل و اسباب دخیل در آن و راه حل های ارائه شده پرداخته شود و آخر الامر به این نتیجه رسیدیم که ملاک قابل قبول در بازار اختلاف قرائات و آنچه از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار است آن قرائتی است که بدون صبغه پذیری و تحت تاثیر گروهها و موثرات و عوامل خارجی آن قرائتی که در سیر طبیعی و بدون افراط و تفریط سینه به سینه ، نسل به نسل انتقال داده شده معتبر است و سایر قرائات که بر اساس سلایق افراد و آنچه به کامشان شیرین می آمده از اعتبار لازمه برخوردار نمی باشد و نمی توان آنها را منتسب به قرائت رسول خدا صلی اله علیه و آله دانست تنها قرائتی عامه مردم ، که با تائید ائمه علیهم السلام همراه می توان ملاک و میزان قرار داد .

 

 

کلید واژه : قرآن قرائت قرّاء سبعه

 

 

 

 

 

 

مقدمه

بدون شک قرآن کریم یکی از کتب آسمانی است که بوسیله فرشته وحی بر آخرین پیامبرما حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله نازل شده تا بشریت را از ظلمات و جمیع انحرافات بسوی کمال الهی برهاند(( کتابُ انزلناه لتخرج الناس من الظلمات الی النور)) و بعد از هزارو چهارصد سال همچنان  همانند خورشید تابان پرتو افشانی می کند و تمام خلایق از برکات آن بهره مند هستند و آن را چراغ راه زندگی خود قرار داده اند لذا با توجه به اهمیت فوق العاده این کتاب بزرگ و موضوعات متنوع و گسترده ی آن که همواره مورد توجه و اهتمام مسلمانان واقع شده و پی جویی های فراوان برآن انجام شده و بعضاً به رشته تحریر گذاشته شد از جمله مباحثات مبحث قرائات که جز یکی از مسائل مهم علوم قرآنی به شمار می رود که شاید برخی با شنیدن لفظ قرائات به جای قرائت است خصوصاً برای افراد عامی چه بسا ابهاماتی وارد صفحه ذهن آنها شود که شاید چندان زیبایی برای قرآن نداشته باشد لذا برای زدودن چنین بار منفی از اذهان لازم می آید لازم است که یک سیر اجمالی از مبحث قرائات و چگونگی وعلل آن داشته باشیم که قرائتی که پیامبر صلی الله علیه و اله از حضرت جبرئیل علیه  دریافت داشته اند کدام قرائت است و راه دسترسی آسان بدان چگونه می باشد و کدامیک از قرائات ارائه شده می تواند نزدیک به قرائت پیامبر صلی الله علیه و اله باشد. امید است با بهره گیری از انوار قرآن در گسترش هر چه بیشتر آن کوشا باشیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ضرورت بحث قرائات

اگر قرآن را از این زاویه نگاه کنیم که کتابی است حاوی برنامه زندگی سعادتمندانه و دستگیره و حبلی است .

برای نجات از تباهی ها و پرتگاه ها و دام های شیطانی که خداوند در وصف آن می فرماید:

 (( ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم )) لذا بحث قرائت چنین کتاب با ارزشی که در واقع باب ورود به معارف آن است  اهمیت فراوانی دارد آن هم در این فضای که شبهات مخالفان بر پیکر اسلام و مسلمین باریدن می گیرد ضرورت آگاهی نسبت به چگونگی شکل گیری و پیدایش و علل و حجت قرائات دو چندان می سازد که معرفت و بینش عمیق بدان حاصل نمائیم که راه رسیدن به قرائت رسول خدا صلی الله علیه و اله چگونه حاصل می شود تا به همان سبک و شیوه او به قرائت این کتاب انسان ساز پرداخت تا فردا ی قیامت جز مصادیقی نباشیم که خداوند از لسان پیامبرش می فرمایند ان قومی اَتخذوا هذا القران مهجوراً (فرقان :30) خدایا همانا قوم من قرآن را مهجور ساختند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-مفهوم شناسی

الف: بررسی لغوی واژه قرائات

واژه قرائات ، جمع کلمه قرائت به شمار می رود و مصدر سماعی « قَرأَ» بوده و  به معنای خواندن و تلفظ کردن است .

درباره ی این کلمه علمای لغت نظرات مختلفی ارائه کرده اند که به برخی از نظرات آنها اشاره می کنیم .

در مفردات راغب اصفهانی چنین آمده است :

« القراءةُ ضَمُّ الحروفِ و الکلمات بعضها الی بعضٍ فی الترتیل »

خواندن حروف و کلماتی که کنار هم جمع می شوند قرائت خوانده می شود . ( راغب : 1385، ص 180)

زجاج « قرائت » را به معنای جمع کردن و گرد هم آوردن دانسته و درباره این جمله

« قرأتُ الماءَ فی الحوض » به معنای « جَمعتهُ الماءَ فی الحوض استشهاد می کند . یعنی آب را در برکه جمع کردم ( حجتی :1374 ،ص 248 ).

قطرب نحوی « قرائت » را به معنای انداختن و رَمی و اِسقاط و اِلقاء گرفته است مثلاً به « ما قرأت الناقة » به معنای « ما استقطت » دانسته است . ( همان :1374،ص 248 ).

علی ای حال قرائت که جمع آن قرائات گفته شده به معنای خواندن بکار می رود و همچنین می توان بین قرائت و خود واژه قرآن ارتباطی ریشه ای برقرار ساخت که قرآن نیز از ریشه « قَرَأ » اَخذ شده که معنای ((خواندن)) به همراه دارد .

شهرستانی در این باره می گوید :

((قرآن ، به اعتبار خوانده شدنش قرآن اطلاق می شود)) . (نهایه اقدام ص 311. آشنایی با قرآن ، سید محمود کاظمی با تأئید جعفر سبحانی ) .

همچنین در خود متن قرآن کریم هم لفظ قرآن به معنای مصدری آن که (( خواندن )) باشد بکار رفته است . در آن جا که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند :

« اِنّ عَلَینا جَمعه و قرآنه ، فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه » (فیامة ،18-17 ) .

یعنی ای پیامبر ((جمع )) آن ( مصحف ) و ((خواندن )) آن بر عهده ماست ، پس هرگاه ما آن را خواندیم ، تو از آن خواندن ما پیروی کن .

بنابراین با توجه به نظر علمای لغت و به استناد به خود متن قرآن واژه (( قرائت )) همان معنای (( خواندن )) دارا می باشد البته لفظ قرائت بیشتر کاربردش درباره متون الهی است خاصة قرآن بکار رفته است .

 

ب: بررسی اصطلاحی واژه قرائات

در فرهنگ اصطلاحات برخی کلمات تَشُخُصات خاص دارند که با معنی لغوی آن علی القاعده فرق دارد مثلاً کلمه « اهل بیت » وقتی از آن نام برده می شود به عنوان یک اصطلاح دینی خاص استعمال می شود آن هم  در  ( اهل بیتِ رسول خدا صلی الله علیه و آله ) . معنای اصطلاحی قرائات هم از این قاعده خارج نمی توان باشد لذا اقوالی درباره آن ذکر کرده اند از جمله اینکه

استاد محمدهادی معرفت چنین می فرمایند :

» هرگاه تلاوت قرآن به گونه ای باشد که از نص الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قرّاء معروف بر پایه و اصول مضبوطی که در علم قرائت شرط شده باشد ، این جا قرائت قرآن تحقق یافته است .                 (معرفت : 1378 ، ص 182 ).

باز می بینیم که ابن الجزری نیز در تعریف قرائات می نویسد :

« که قرائت عبارتست از علم به کیفیت اداء کلمات قرآن و اختلاف این کیفیت ؛ اختلافی که به ناقل و راویِ آن منسوب است . (حجتی: 1386،ص 250) .

بنابراین قرائت باید به گونه ای باشد که با اصول و قوانین علم قرائت که همان تلفظ صحیح الفاظ قرآن به همان شکلی که فرشته وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله تعلیم فرموده و آن حضرت استماع و قرائت فرمودند مطابقت داشته باشد . و چنین قرائتی صحیح می باشد که خداوند پیامبرش را از این طریق دلداری می دهد که تو زیاد نگران نباش جمع و قرائت و بیان همه تحت نظر ما صورت می گیرد تنها وظیفه تو پیروی کردن است .

پیشینه ی تاریخی قرائات

درباره پیشینه تاریخی قرائت  قرآن کریم می توان گفت که در گذر زمان مراحل تدریجی خاصی طی نموده است که آغاز آن با بعثت محمد صلی الله علیه و اله با ِاقرا باسمِ رّبک الذی خَلَقَ ( علق ؛ 1 ) بخوان به نام پروردگارت که آفرید . کلید خورده است . و درباره کیفیت فراگیری قرآن می فرمایند : « فاذا قرأناه فالتّبع قرآنه »(  قیامت ؛ 18 ).

یعنی زمانی که ما قرآن را بر تو خواندیم پس از آن پیروی کن و بخوان  

نکته ای که در این جا کاملاً  واضح و مشخص می باشد این است  که تضمین چگونگی قرائت این کلام الهی داده شده و پیامبر صلی الله علیه و آله ملزم به پیروی از آن قرائت است. بنابراین اولین قاری جبرئیل بوده که کیفیت قرائت قرآن را به پیامبر صلی الله علیه و آله آموزش داده و به اصطلاح شیوه تلاوت صحیح به (( لسان عربی مبین )) آموخته است و ایشان نیز به تبع آن قرائت فراگرفته باید برای مردم تعلیم بفرمایند،آن هم به شکلی که مورد دستور و عنایت خداوند بوده و « قراناً فرقناه لِتقرا علی الناسِ علی مُکثٍ و نزّلناه تنزیلاً » . (اسراء ،106 ).

یعنی که ما قرآن را آیه به آیه سوره به سوره و به تدریج فرو فرستادیم چرا مهم این چراست که فوراً جواب می دهد که « لِتقرأهُ » . تا اینکه به تدریج و با طمانیه برای مردم بخوانی .

علاوه بر شواهد قرآنی فوق الذکر یک شاهد روایی دال بر تاریخچه قرائت هم ذکر شده است از جمله اینکه از عبدالله بن مسعود نقل شده که در ابتدای تعلیم قرآن روال کار ما به این شکل بوده است .

« انه قالَ : کانَ الرجلُ مِنّا اذا تَعَلّمَ عَشر آیاتٍ لم یُجاوِز هُنَّ حَتّی یَعرَفَ معنانیهنَّ والعمل بهنَّ » هر یک از ما وقتی ده آیه از قرآن فرا می گرفتیم ، تا معنای آنها ]  و کیفیت تلفظ [ به خوبی نمی فهمیدیم و به آن عمل نمی کردیم به سراغ آیات دیگر نمی رفتیم . (محمدی ؛ 1381، ص 21 ) .

بنابراین با عنایت به شواهد قرآنی و روایی دال بر قرائت واحد از زبان نبی اکرم صلی الله علیه و آله و تشویق  و تحریض آن وجود مبارک به فراگیری تمام جوانب قرآن کریم از حفظ ، کتابت تا درک معانی و مفاهیم و عمل بدان بدون تلفظ و قرائت صحیح امکان نداشت بلکه یک روال خاص صورت پذیرفته است حتی مجالس خاص برای این کار تشکیل داده بودند و خود وجود مبارک نبی اکرم صلی الله علیه و آله بر آن نظارت مستقیم داشتند

نمونه بارز دال بر چنین انجمنی ذکر شده است که :

« اگر کسی از مکه به مدینه می آمد پیامبر صلی الله علیه و آله او را به یکی از حافظان ( معلمین قرآن ) می سپارد تا قرآن را به او تعلیم دهد . ( زنجانی ، تاریخ القرآن ، ص 35) .

اینها تماماً نمونه های از حُسن توجه پیامبر صلی الله علیه و آله در رشته های مختلف قرآن بود است  از طرف دیگر مردم نیز علی رغم تفاوت حافظه ای و لهجه ای که دارا بودند با جدیت در امر آموختن قرائت تلاش می کردند و بعد از آموختن قرآن قرائت خود را به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می کردند از جمله افراد شاخص این دوره می توان از حضرت علی علیه السلام ، عبدالله بن مسعود ، عثمان بن عفان و ... نام برد .

بنابراین تا این برهه از  زمان  اختلاف در قرائت ،کمتر رخ می داد و اگر چنانچه مسلمانان با مشکلی برخورد می کردند . سؤالشان را خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله عرضه می داشتند و مطابق قرائت پیامبر صلی اله علیه و آله عمل می کردند  اما با فقدان وجود ختمی مرتبت و علی رغم توصیه و اصرار آن حضرت و گام های بسیارروشنی که بر عدم جدایی قرآن از عترت برداشتند اما متاسفانه از همان مرحله آغازین و زیربنای که واقعاً لازم بود محکم کاری دو چندان  صورت گیرد اما حادثه جدایی قرآن  و عترت به شکل ناباوری صورت پذیرفت ، که ثمره آن جدائی ، عقب ماندن مسلمانان از ژرفای تعالیم قرآنی گشت که اختلاف قرائات قرآن یک نمونه آن است . حال آنکه اگر مسلمانان در تمام دوران حیات اسلام با مسئله ولایت دو گانگی افراطی برخورد نمی کردند و خط سیر اسلام بر محور ولایت گذرانده بودند و به حق ، حقیقت قرآن و ولایت را با هم درک می کردند و بدان پایبند می شدند   و با حجت ودلیل روشن تمام رشته های مرتبط با قرآن اعم از قرائت و تفسیر و غیره .... بدون کوچکترین اختلافی درک می کردند و از حلاوت آن برخوردار می شدند. اما اقبال بد جامعه را به دو شعبه بزرگ می کندکه هر کدام درباره مسائلی چون مسئله قرأت اظهارنظر مختلفی  کرده اند ،که بعضاً فاصله های چند فرسخی با هم دارند .

دیدگاه مسلمین درباره اختلاف قرائات

اگر نگاهی گذرا به زوایای بحث قرائات داشته باشیم به این روند  علم حاصل خواهیم  کرد .

که هر چه  دامنه و پیکره  اسلام گسترش می یافت و ارتباط مسلمانان با قبائل و بلاد مختلف روبه فزونی می رفت پدیده اختلاف در قرائت قرآن بیشتر چهره اش  نمایان می شد لذا برای  فهم دقیق  و روشن شدن این مسئله که قرآنی که برای (( لکل قومٍ هادٍ )) هست چرا با مسئله اختلاف قرائات روبرو شده است در صورتی که شواهد قرآنی و روائی نشان می دهد که پیامبر صلی اله علیه و آله یک قرائت بیشتر نداشت . برای پاسخ به چنین سؤالاتی به ذکر دیدگاه دو فرق بزرگ مسلمانان می پردازیم.

 

الف) اهل تشیع

این گروه از مسلمانان که پیروان حضرت علی علیه السلام می باشندو با توجه به سفارش خدا و رسولش ولایت امیرمؤمنان پذیرفته اند و برای پاسخ به مسائلی همچون اختلاف قرائات به تعبیر قرآن که می فرمایند :

« اِنّ الله یامرُکم أن تودوا الأمانات الی إهلها ».(نسا ء ؛ 58 )

که در واقع واگذاری کارها به افراد متعهد و متخصص است. لذا هر آنچه در مسائل مرتبط به دین  پیامبر صلی الله علیه و آله و اولوالامرعلیهم السلام  فرمودند نافذ است و لاغیر. لذا در زمینه اختلاف قرائات می توان پاسخ روشن آن را از شواهد روائی ائمه معصومین که منبع علوم الهی بعد از پیامبر صلی الله و علیه و آله و حجج خدا در روی زمین هستند  اخذ نمود . که در این زمینه روایت معروفی وجود دارد.

عن محمد بن مسلمٍ عن زراه ، عن أبی جعفرٍ علیه السلام قال :

« اِنَّ القرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عندِ واحدٍ ولکنَّ الاختلاف یجیی ء من قبل الرواة » (کلینی : ج 4 ، 439 ).

یعنی همانا قرآن یکی است ، و از سوی خدای واحد نازل شده ، ولی اختلاف از ناحیه راویان آن بوجود آمده است .

آنچه از ظاهر حدیث برمی آید این است  که اختلاف در قرائات از سوی قاریان صورت پذیرفته است لذا این حدیث با ضرس قاطع ، راه بر تمام  توجیهات ناصواب دیگر  مسدود می کند بنابراین  ائمه علیهم السلام در جریان فراز و نشیب های مسئله قرائات  تلاش های فراوانی از خود نشان داده اند .هر چند که در محدودیت ها اعمال شده از ناحیه حکام جور بسر می برند اما از چنین مسائلی غافل نبودند  مثلاًذکر شده که  شخصی در محضر امام صادق علیه السلام آیاتی از قرآن قرائت کرد امام علیه السلام خطاب به آن فرد فرمودند :

« کَفَّ عن هذه القراء ، اِقرأ ة کما یَقرَأُ الناس »

از چنین قرائتی دوری کن ، آنگونه که مردم می خوانند قرائت کن . (معرفت ، 1378، ص 230 ).

اینها نمونه ای از صدها موردی است که نشان می دهد ائمه از قرائات شاذ و نادری که افراد به سلیقه خود تلاوت می کردند جلوگیری می نمودند و مردم را به طرف قرائتی که مشهور بوده و عامه مردم آن را دنبال می کردند تشویق و هدایت می نمودند .

بنابراین براساس دیدگاه امامیه به تاسی از اهل بیت علیهم السلام وجود اختلاف در قرائات منشاء آن قاریان بودند که آگاهانه و یا ناآگاهانه بدان خو گرفته بودند .

 

ب) دیدگاه اهل سنت

دسته دیگر ، مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند ، که این گروه  در حل مسئله اختلاف قرائات به حدیثی متمسک شده اند و آن را از احادیثی قلمداد می کند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده متن حدیث این است که  رسول خداصلی الله علیه و آله  فرمودند :

اَقرَانی  جبرئیل علی حرفٍ فراجَعتُهُ فلم اَزَل اَستزیدُهُ فیزیدنی حتّی اِنتهی الی سبعه احرف »

« جبرئیل قرآن را به حرف واحد بر من قرائت کردند و من همواره از او می خواستم تا آن را بیش تر از یک حرف قرائت کند ، تا بالاخره به هفت حرف منتهی گردید » (معرفت ، 1378 ، ص 204 ).

روایتی دیگر از اُبی بن کعب نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودنند :

« ای اُبّی ! من قرآن را به یک و دو و سه حرف قرائت می کردم تا اینکه به هفت حرف رسید و هر یک از آنها بخوانی به مقصود است . و اگر به جای « سمیعاً علیماً » گفته شود « عزیز حکیماً » مادام که آیه عذاب به عبارتی که مفهوم آن رحمت است و آیه رحمت به عبارتی که مضمون آن عذاب است ختم نشود ، مانعی ندارد . (همان ، ص 205 ).

بنابراین به اعتقاد این فرقه ، اختلاف در قرائات ، ریشه در اصل دین اسلام دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله برای رهایی امتش از مشقت و سختی ، از خداوندتبارک و تعالی  درخواست کرده اند و گویا این مسئله جزء مصادیق ((لا یکّلفُ اللهُ نفساً الاّوسعها [1] )) است (بقره ؛ 286 ) که هر کسی به اندازه توانش مسئول است به قول ابن قتیبه که در این باره اظهارنظر کرده  و می گوید : اختلاف در قرائات از تسهیلات خداوند متعال است که امر فرموده به پیامبر صلی الله علیه و آله تا قرآن را هر قومی به لغت خودشان و بر حسب عادت خودشان تعلیم دهد . ( معرفت ، 1378 ، ص 204 )

البته کوچکترین نقدی که بر این اندیشه وارد است این است که  اگر اختلاف در قرائات با مجوز خداوند صورت پذیرفته  است چرا در زمان عثمان مصاحف همه را جمع کردند و برای اینکه قرائات مردم یکسان شود به همراه هر مصحفی یک قاری به آن سرزمین ها فرستادنند. بنابراین این عمل عثمان با دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که جهت سهولت و آسان گیری بر امتش منافات داردکه از خداوند متعال می خواهد که برای امت او سخت گیری ننماید و هر گونه که در توان و قدرت آنهاست قرآن را قرائت کنند .

 

عوامل پیدایش اختلاف در قرائت

با پیدایش قرائت های مختلف در گستره جهان اسلام که گروهی  از مسلمانان آن را از جانب قاریان پنداشته و گروه ثانی به مجوز رسمی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از خداوند أخذ کرده منتسب کردنند لذا باید بررسی شود که چرا چنین اتفاقی افتاد . و چه عواملی در بوجود آمدن اختلاف در قرائات تأثیرگذار بوده که در ادامه به مواردی از آنها اشاره خواهیم کرد .

الف )عوامل طبیعی : به عواملی که منشاء آن از دست افراد خارج بوده و خواهی نخواهی در ایجاد اختلاف تأثیر مستقیم داشته است که به مواردی از عوامل تاثیر گذار اشاره خواهیم کرد .

1- نارسائی خط

خط یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در قرائت هر متنی می باشد چنانچه خط از شیوائی و رسائی لازم برخوردار نباشد  به هنگام خواندن کلمات و الفاظ آن متن  هدف متکلم به مخاطب به درستی منتقل نخواهد شد  و این خود عاملی است برای سردرگمی قاری  .می گویند خط عربی ، در آن برهه از زمان در مرحله ابتدایی  و نخست خود بسر می برد و از پیشرفت و ترقی لازم برخوردار نبود  لذا بعضاً در برخی حروف متشابه ایجاد زحمت در قرائت می کرد مثلاً روایت شده که آیه « و قضی ربّکَ ألا تَعبُدوا اِلّا ایّاهُ »( نساء ؛ 23 )  می شد که بصورت « وصیّ » قرائت کرد .یعنی (( وصی ربک الا تعبدوا الا ایاه ))

یعنی (( فرمان داد پروردگارت که نپرستید جزء او را )) می شود (( وصیت کرد پروردگارت که عبادت نکنید او را )) .

همچنین در نگارش حروف بی نقطه و نقطه دار فرق و وجه متمایزی قائل نشده بودند.

لذا فی نفسه برای مسلمانان که تازه اسلام پذیرفته و با قرآن آشنا می شدند ایجاد زحمت می کرد مثلاً بین « س وش » ، « ع و غ » (( ب و ت و ث ))(( ح ، خ ، ج )) (( ص و ض )) و دیگر حروف این چنینی در

نوشتارها  فرقی قائل نشده بودند که شاید بتوان گفت برای اینکه به وجوه مختلفی از باب یسر که برخی عقیده داشتند خوانده شود .

مثلاً درباره ی آیه ی :

« اِن جاءکم فاسِق بنباء فتبّینوا)) ( حجرات ؛ 6 )  خوانده می شود (( فتثبتوا)). (جوان آراسته ،1377، ص 242 ) .

ویا آیه (( و لا تَسئلُ عن اصحاب الجحیم ( بقره ، 119 ) را به صیغه نهی (( لاَ تسئل عن اصحاب الجحیم )) خوانده می شد .

2 ) عدم حرکت گذاری

مسئله دیگر که مربوط به اصول نگارش خط عربی است اینکه کلمات این زبان چنانچه اعراب گذاری دقیق نشدهِ باشد قابلیتِ تلفظ کلمات مختلف ، با معانی مختلف ، دارد مثلاً در کلمه « اعلم » قاری ، چنانچهِ از قواعد عربی اطلاع نداشته باشد به سه شکل خوانده می شود . فعل ماضی صیغه مفرد مذکر غایب معنی دانست . فعل مضارع صیغه متکلم وحده به معنی می دانم و فعل امر صیغه مفرد مذکر محاطب به معنای بدان پس این گونه موارد برای ایجاد اختلاف در قرائت بی تاثیر نبوده لذا افراد خصوصاً کسانی که مهارت چندانی در قواعد زبان عربی نداشتند باعث کشاندن آنها به قرائات مختلف می شد .



 

 


                          ماضی                                    مضارع                                                     امر

            للغائب                                        للمتکلم وَحده                                        للمخاطب



 

 


3 ) عدم وجود الف

مسئله دیگر الف در وسط کلمه برای تشخیص برخی کلمات که واقعاً لازم بود گذاشته نمی شداین کمبود  بطور طبیعی به هنگام قرائت  ایجاد اختلاف درقرائت متن به دنبال داشت  مثلاً کلمه « یَخدَعوُنَ » به صور مختلف یُخادِعونَ ، یُخادَعونَ ،یُخَدِّعونَ ، پذیرش قرائت داشته است چون بر این گونه موارد هنوز چاره اندیشی نشده بود لذا قاریان با مشکل چندخوانی مواجه می شدند .  .

بنابراین  با این اوصاف بخشی از اختلاف قرائات مربوط به ناکارآمدی خط عربی می توان به حساب آورد .  .

 

4 ) لهجه

یکی دیگر از عوامل اختلاف در قرائات ، لهجه داشتن می باشد که بطور طبیعی ایجاد قرائت مختلف می کند زبان عربی هم همانند سایر زبان های رایج دنیا  که هر چند مردم آن در یک منطقه جغرافی واقع شدند و با هم  زندگی می کنند لهجه و گویش خاص خودشان داشتند  لذا قاریان قرآن  به هنگام قرائت برخی از واژه ها در اثر ثقل و یا عدم حرکت زبانشان با لهجه قرائت می کردنند لذا این لهجه ها که ناخودآگاه و از روی ناچاری در بین افراد رواج می یافت  در نتیجه باعث می شد که  دامنه اختلاف در قرائت قرآن رو به فزونی برود .

مثلا« حا » را « ع» می خوانند وقتی به کلمه  « حتّی » می رسیدند (( عتی )) تلفظ می کردند.

شاهدی بر این مورد ذکر کردنند که عمر « عتی » به جای « حتّی » از فردی شنید و از او می پرسد این مطلب را از کجا و چه کسی آموختی جواب می دهد از ابن عباس  عمر یادداشتی به این مضموم به ابن عباس می نویسد . که قرآن به لغت قریش آموزش بده نه لهجه هذیل . (رامیار ، 1384، ص 361 ).

ب) عوامل غیر طبیعی

منظور از عامل غیرطبیعی این است که یک سری عوامل خارجی بوده که باعث ایجاد اختلاف در قرائات می شد است از جمله :

1)سلایق شخصی قرّا

سلیقه شخصی یک قاری به هنگامی اتفاق  می افتاد که قاری در تلفظ صحیح یک کلمه ای درمانده می شد و بخاطر عدم دست رسی به منبع رفع ابهام یا بخاطر غروری که داشته و  نمی خواسته پرسشی از مجهول خود داشته باشد لذا در چنین موقعیتی هر آنچه به رأی و نظرش صائب و درست می رسید قرائت می نمود لذا در صورتی که از او  سئوال می شد چرا چنین قرائت می کنی ؟ و در مقام پاسخگویی آن هم برمی آمد و برای آن توجیهاتی ارائه می کرد و کتبی تحت این عناوین مثل ((الحجه للقّراء السبعه)) هم به رشته تحریر در آوردنند که دال بر این موضوع می باشد.

 

2-شهرت طلبی

مسئله کسب شهرت و آوازه در تمام زمینه ها و موقعیت ها حتّی در زمینه قرائت قرآن آرام آرام جای پای خود را باز نموده است .آن هم به این شکل که قاریان برجسته و شهیر برای اینکه در بازار داغ قرائت از رقبای خود عقب نیفتند و عرض اندامی کرده باشند  سعی و تلاش می کردنند که یک قرائت بدیع ارائه کنند که بی سابقه و یا کمتر سابقه داشته باشد تا شاید یکی از مصادیق (( ربّ قال القرآن و القرآن یلعنهُ )) برای خودکسب کرده باشند . و فردای قیامت در محضر رسول الله شرمنده باشند و نتوانند سر را بالا آورند .

 

حصر قرائات

سلسله قرّاء ، در اثر گذر زمان با رشد و گسترش دامنه اسلام همچنان تداوم داشت تا جای که اختلاف قرائات از حد و مرز می گذشت  و به مراحلی درهم آمیختگی رسیده بود  و قرّاء گوی سبقت از هم ربوده بودند و میدان قرائت  از گرمای خاص خود برخوردار بود تا اینکه در اوایل قرن چهارم ابوبکر ابن مجاهد شیخ قرّاء بغداد به این فکر افتاد که قرائات بی حد و حصر را محدود سازد لذا با ابتکاری که در استفاده از عدد سبعه انجام داد و آخر الامر ، قرائات را در هفت قرائت از هفت قاری معروف و مشهور معرفی و به رسمیت شناخت و به همه اعلام کرد که البته از این تعداد هم بالاتر بردنند و به چهارده تن رساندند .

علی ای حال هدف اصلی ابن مجاهد جلوگیری از گسترش بی حد و حصر قرائات بود و جایگزین کردن قرائت های معمول و معروف  بوده لذا در کتاب القرائات سبع خود  به معرفی  هفت قاری با ذکر راویان آنها می پردازد . این قرائت ها که ایشان معرفی کردنند با آن شگرد خاص  تحت عنوان (( قرائات سبع))  معروف شد و در بین مردم رواج پیدا کرد که البته مقداری از  توسعه بی رویه قرائات کاسته شد که البته اشکالاتی برآن هم وارد شده که در مقایسه با عمل او ناچیز می ماند .

تواتر یا عدم تواتر قرائات سبعه

عده ای از علمای  در جبهه عدم  تواتر می گویند قرائت تمام سبعه به طور تواتر به خود پیامبر می رسد و پیامبر قرآن را با این قرائت های سبع قرائت می فرمودنند لذا آنقدر در این عقیده مصمم بودند که هر کس این قرائت ها را قبول نداشته باشد کافر و مخالف اسلام است .( زرقانی ، مناهل العرفان ص 433 )

عده ای از علما در عدم تواتر می گویند قرائت قارتان سبع بطور متواتر نقل نشده است و انتساب آنان به پیامبر قطعی نیست چرا که برخی از قرائت ها یک نوع اجتهاد از طرف خود قرا بوده است برخی دیگر بصورت خبر واحد از پیامبرنقل شده است نه متواتر لذا خبر واحد از درجه اهمیت بر خوردار نیست از مسئله خبر واحد که بگذریم شرح حال قرا سبعه و چگونگی نقل وروایان آنها خود عدم تواتر قرائت های سبعه را بطور خیلی صریح آشکار بیان می کند هم اکنون به معرفی آنها می پردازیم تا اقول مبنی بر عدم تواتر جا انداخته شود .

قاری اول  : عبدالله بن عامر دمشقی او قرآن را از مغیره بن ابی شهاب فرا می گیرد مغیره بن ابی شهاب نیز از عثمان فرا می گیرد . (جوان آراسته درسنامه علوم قرانی ص328 )

ابن جزری درباره او می گوید : (( که در سند و طریق ایشان اقوال زیادی وجود دارد که صحیح قول رجال نویسان است که می گویند معلوم نیست ابن عامر قرائت را از چه کسی فرا گرفته است)) . ( خویی البیان ص181 )

و مهمترین شاگرد او که انتقالگر قرائت اوست یحیی بن حارث ذماری است که دو راوی مشهور او یعنی هشام بن عمار و ابن ذکوان قرائت را با یک واسطه از یحیی بن حارث ذماری اخذ کرده اند.

رجال شناسان درباره هشام دو نظرمی دهندنظر مثبت یحیی بن معین گوید که او مورد وثوق است. نسائی گوید: را که او عیبی نداردی نظر منفی آجری از ابی داود نقل می کند: که ابوایوب سلیمان بن عبدالرحمان از هشام بهتر است زیرا هشام چهارصد حدیث مسند نقل کرده که هیچ کدام حقیقت ندارد ابن داود می گوید :که او حدیث فروش بود صالح بن محمد درباره او می گوید هشام برای نقل حدیث پول می گرفت تا پول نمی گرفت حدیث نمی گفت .

قاری دوم : عبدالله بن کثیر بن عبدالله بن زاذان درباره اخذ و عرضه قرائت او دوگانگی است گروهی از اینکه او قرائت را در نزد عبدالله بن مسائل خوانده حافظ ابو عمر و گروهی از علما پذیرفته اند اما حافظ ابولعلا همدانی ان را ضعیف و غیر مشهور می داند علی بن مدینی درباره او می گوید:  او مورد اعتماد وثوق است و نظر عمردانی این است که او قرائت را از عبدالله بن سائب مخزونی فرا گرفته ولی مشهور این است که او قرائت را از مجاهد بن جبر یاد گرفته است. (  خویی . البیان ، ص183 )

علامه سید محمد حسین طباطبایی می نویسد:

 ((  که او قرائت را از عبدالله بن سائب و مجاهد بن جبر و آن دواز ابن عباس و او از حضرت علی علیه السلام اخذ کرده است)) . ( طباطبایی،  1370 قرآن در اسلام ، ص123)

قرائت او بوسیله دو راوی محمد بن عبدالرحمان معروف به قنبل و احمد بن محمد بزی رواج یافت

گویند : که (( قنبل ))  قرائت را از (( ابوالحسن احمد قواسی )) و او از(( ابولاخریط)) و او از قسط و او از(( شبل بن عباد )) و او از(( ابن کثیر )) گرفته است.( رنجانی ، تاریخ القران ، ص90 )

می گویند که او به مقام سرپرستی شرطه رسید و همین عامل باعث به هم زدن عادت اولش شد و هر چه به سن او افزوده می شد تغییرات بیشتری در درونش پدیدار می شد تا آنجا رسید که هفت سال قبل از مرگش مقام تعلیم قرائت و معلمی قرآن را رها ساخت. (  خویی ، البیان ، ص184)

اما درباره بزی مردی ایرانی از سرزمین همدان بود و به مقام قاری مکه و موذن مسجدالحرام رسید او قرائت را پیش (( ابوالحسن احمد بن محمد بن علقمه معروف به قواس )) و در نزد (( ابوالا خریط بن واضح مکی )) و (( عبدالله بن زیاد بن عبدالله یسار مکی ))  فرا گرفته است . ( خویی ، البیان ، ص184)

زنجانی نیز سلسله قرائت بزی چنین نوشته است :  او قرائت را بر (( عکرمه سلیمان )) مکی و او بر(( شبل بن عباد )) و او بر(( ابن کثیر)) قرائت کرده است. ( زنجانی ، تاریخ القران ، ص79  )

سومین قاری : عاصم ابی النجود بن بهدله کوفی است او قرائت را عرضًا از ابو عبدالرحمان بن حبیب سلمی شیعی ورز بن حبیش و ابو عمرو شیبانی اخذ کرده است . (زنجانی،  تاریخ القران ، ص92 )

ابو اعبدالرحمان بن حبیب سلمی قرائت را از امام علی علیه السلام و عثمان و ابی کعب و عبدالله بن مسعود و زید بن ثابت گرفته و جمیع آنها هم از رسول خدا صلی الله علیه واله گرفته اند. ( طباطبایی، قرآن در اسلام، ص124)

درباره ایشان شرح حال نویسان ذکر کرده اند که او شیعی بوده و با یک واسطه یعنی ابوعبدالرحمان بن حبیب سلمی که شیعی بوده قرائت را از مولا علی علیه السلام اخذ کرده و بر آن حضرت قرائت نموده است اکثر علمای قرائت او را فصیح ترین قرائت می دانستند و قرآنی که امروز ه در اکثر بلاد اسلامی رایج است مطابق قرائت عاصم به روایت حفص است البته برخی اقوال منفی درباره او بیان هم بیان کرده که جا داردآنها  هم ذکر کنیم یعقوب بن سفیان می گوید: او مورد اعتماد است ولی با این حال گفتار و حدیثش خالی از ضعف نیست نسایی می گوید : (( عاصم عیبی ندارد اما به نظر ابن خراش حدیث او قابل رد و انکار است )) . عقیلی عاصم جز بد حافظه بودن عیبی دیگری ندارد. ( خویی ، البیان،  ص186)

اما درباره روایان او می توان حفص و شعبه بن عیاش نام برد. درباره حفص ذکر کرده اند که حفض بن سلیمان مغیره بزاز اسدی کوفی او را ربیب عاصم فرزند همسر  عاصم دانسته اند نقل می کنند که حفص تمام قرآن را در پنج آیه از عاصم اخذ کرده وآگاه ترین قرائت عاصم بوده است. ( زنجانی ، تاریخ القران ص92 )

البته بسیاری از علما حفص را از لحاظ حافظه قوی تر از ابو بکر شعبه بن عیاش روایی دوم عاصم می دانند و  می گویند: (( که او تمام وجوه قرائت عاصم را درست ضبط کرده و در خاطر داشته است)) . ( جلالی نایئنی ، تاریخ جمع قران کریم، ص349 )

اما درباره شبعه بن عیاش درباره شرح احوال او ابن جزری می گوید : (( که او قرائت خود را سه بار بر عاصم عرضه کرده و او بر مذهب اهل سنت بوده همچنین برخی از علما او را صدیق و عارف به حدیث دانسته اند اما متهم به عدم ضبط است)) . ( خویی،  البیان،  ص187)

چهارمین قاری : از قرا سبعه ابو عمر بصری که برخی از رجال شناسان او را ایرانی الاصل دانسته و در بین تمام قرا سبع از جهت کثرت اساتید قرائت کسی به پای او نمی رسید گویند که او قرآن را بر حمایتی از تابعین از جمله ابو جعفر یزیدبن قعقاع و حسن بصری قرائت کرده که او نیز بر حطان و ابو العالیه بر عمر خطاب و ابی کعب قرائت کرده اند.( زنجانی، تاریخ القرآن ، 90 )

ایشان دو راوی مشهور به نام ((عمر و حفص بن عمر بن عبدالعزیز از دی دور ضریر بغدادی)) که قرائت را از اسماعیل بن جعفر و کسائی و یزیدی اخذ نموده است( معرفت ، التمهید فی علوم القرانی ج2 ص199 )

و از جهت حدیث هم علما شخصیت مقبولی در حدیث برای او قائل اند. ( زنجانی ، تاریخ القران ، ص90 )

روای دوم ابو شعیب صالح بن زیاد بن عبدالله سوسی  می گوید : (( که او مردی  بوده ضابط وثقه ؛ و قرائت را عرضاً و سماعاً از ابو محمد یحیی بن مبارک اخذ کرده و از بر جسته ترین اصحاب یزیدی بر شمرده اند))                ( زنجانی ، تاریخ آلقران ص 92 )

پنجمین قاری : از قرای سبعه پنجمین ،  ابو الحسن حمزه بن حبیب عماره بن اسماعیل کوفی که شیعی مذهب بودند و از اصحاب امام صادق علیه السلام به حساب می آمده است (قمی، سفینه البحار، ج ص 238 )

 می گویند که او قرائت را بر سلیمان بن اعمش و حمران بن اعین عرضه کرده است در(( الکفایه )) گفته شده که قرائت را از محمد بن عبدالرحمان و طلحه بن مصرف فرا گرفته و در التیسیر نوشته که از مغیره بن مقسم و منصور و لیث ابی سلیم فرا گرفته همچنان صاحب کتاب التیسیر از امام صادق علیه السلام فرا گرفته است( خویی ، البیان ص 191 )

می گوید که قرائت او از دو راه به رسول خدا صلی الله علیه و اله می رسد یکی از طریق امام صادق علیه السلام و دیگری از طریق ابومحمد سلیمان بن مهران و او از محمد یحیی اوثاب اسدی و از جماعتی از جمله ابو عبدالرحمان عبدالله بن حبیب که اینها نیز از عبدالله بن مسعود و از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله اخذ کرده است

عبدالله عجلی می گوید :  ابو حنفیه به حمزه چنین می گفت تو در دو مسئله بر ما پیروز گشتی و در آن جهت با تو مباحثه و مناظره نمی کنیم قرآن یعنی علم قرائت قرآن و دیگری در علم به فرائض و احکام الهی( خویی ، البیان ص191 )

از طرفی احمد بن حنبل قرائت حمزه را انکار می کند و حتی نماز خواندن پشت سر کسی که قرائت او را داشت مکروه اعلام می کند.( عسقلانی ، تهذیب ،ج3 ، ص28 )

ایشان دو راوی مشهور دارند یکی خلف بن هشام بن بزاز بغدادی که در بیست سالگی توفیق حفظ داشت خلف بواسطه سلیم اخذ قرائت کرده و در قرائت روش حمزه را در پیش می گرفت اما درصد و بیست مورد با او مخالفت داشت (همان ، ص 191 )

 دومین راوی او خلاد بن خالد معروف به ابو عیسی شیبانی که ابن جزری درباره او می گوید: او در علم قرائت پیشوا در علم دانا و محقق و استاد بود گویند که او مطمئن ترین اصحاب سلیم در نقل و روایت قرائت حمزه بود که قرائت را عرضاً از سلیم بن عیسی اخذ کرده است

ششمین قاری : نافع بن ابی نعیم مدنی است انسانی مورد اعتماد و صالح اهل اصفهان اما ریاست قرائت در مدینه به او ختم می گردد گویند که او قرآن را نزد هفتاد تن از تابعین فرا گرفت از جمله ابو جعفر و عبدالرحمان بن هرمز عرج و مسلم بن جندب ابن اعرج از عبدالله بن عباس و ابو هریره وآن دو از ابی ابن کعب و از رسول خدا قرائت اخذ نموده است. ( زنجانی ، تاریخ القرآن ، ص88 )

علامه طباطبایی معتقد است : (( نافع قرائت را از یزید بن قعقاع و ابو میمونه مولی ام سلمه همسر رسول خدا ( صلی الله علیه و اله )  اخذ کرده است )) .( طباطبا یی ، قرآن در اسلام ، ص123)

برای ایشان دو راوی نام برده شده قالون که اصالتاً رومی بوده و  می گویند : (( که استادش نافع او را به خاطر حسن در قرائت که داشت قالون نامیده است ))  و می گویداو ثقیل السمع بوده اما اگر قاری جای اشتباه می کرد از روی جنباندن  لبش متوجه می شد و اصلاح می کرد اما در حدیث شخصیت قابل ملاحظه ای نبوده است

روای دیگر عثمان بن سعید مصری معروف به (( ورش ))  که علم قرائت پیش نافع آموخت و به مصر بازگشت و ریاست تعلیم قرائت آن جا بدست گرفت.

البته (( ورش ))  باز هم نافع اسم او گذاشته چرا که رویی و اندامی سپید داشت .

هفتمین قاری : علی بن حمزه بن عبدالله بهمن بن فیروز اسدی کوفی او در یک خانواده ایرانی ساکن عراق متولد می شود قرآن را بر اساتید زیادی قرائت می کند از جمله حمزه زیات محمد بن عبدالرحمان بن ابی لیلی و عیسی ابن عمر همدانی و اعمش و ابوبکر بن عیاش و سلیمان بن ارقم و امام صادق علیه السلام عزرمی و ابن عینیه. (عستقلانی ، تهذیب التهذیب  ج1 ،ص 313 ، خویی،  البیان،  ص 196)

لذا او شیعی مذهب دانسته  شده است و دو راوی به نام ابوالحارث بن خالد مروزی از جمله افرادی است که قرائت خودش را بر کسائی عرضه کرده و دیگری هم حفض دوری که از پیشوایان علم قرائت بودند .

عدم و ثاقت راویان قرا و سبعه

از بررسی شرح حال راویان قراءهفتگانه فهمیدیم که قرائات از طریق اخبار آحادرسیده است پس فضای برای تواتر نمی ماند مضافاً در شرح حالشان ملاحظه شد و دیدیم و ثاقت برخی از راویان به درجه ثبوت و اطمینان نرسیده است

علامه محمد جواد بلاغی در تفسیر الاء الرحمن این گونه نقد می فرمایند : (( روایات قرائات سبع، روایات آحاد از آحاد است که موجب اطمینان ووثوق نمی شود همچنین عدالت ووثاقت برخی ازآنان ثابت نشده، چقدر عجیب است با وجود آن اسانید این قرائات آحاد ،متصف به صحت نمی باشد،در عین  حال کسی این قرائات را متصف به تواتر بداند)). (بلاغی ، تفسیر الاء الرحمان، مقدمه 3 ،ص29)

اگر به فرض ثبوت اسناد بین قاری و یکی از اصحاب اولیه ،این اسناد آحاد است که به حد متواتر نمی رسد و به نقل صحیح روایت نشده که یکی از قاریان قرائتش باسماع یا فقط نقل متواتر از پیامبر صلی الله علیه و اله متصل گردد مثلا در شرح حال قرا به این نکته رسیدیم عبدالله بن کثیر از عبدالله بن سائب مخزومی به نظر عمردانی، مجاهد بن جبر قرائت اخذ کرده مثلا عاصم بن الی النجود از ابوعبدالرحمن سلمی وزربن جبیش قرائت گرفته است

یا کسائی که دورترین قاری از جهت زمانی به  عهدصحابه بوده است از حمزه بن حبیب ،عیسی بن عمر و محمد بن لیلی قرائت اخذ کرده است بنابراین به همان حرف اول می رسیم که تواتر در طول این مدت و زمان که از طریق افراد انگشت شمار دو و سه و بیشتر ثابت نخواهد شد

آیت الله خویی در نقد این مسئله می فرماید: (( حتی تامل در طرقی که روایان قرّاء سبعه  ،  قرائات خود را از آن طریق اخذ کرده اند نشان می دهد که این قرائات به طریق آحاد برای آنها نقل شده است)) . ( خویی ،  البیان ، ص205)

قول منتهی شدن اسناد قرائات به قرّاء سبعه

یعنی اینکه اتصال  اسانید قرائت ها به خود قرّاء  سبعه تواتر اسانید را قطع می سازد؛ چرا که در تواتر باید طرفین وواسطه در تعداد رجال ناقل مساوی باشند در حالی که الان از  قاری به یک واسطه منتهی می شود و او همان فردی است که آمده است و برای ما نقل کرده است که اگر فرضاً به طور متواتر از پیامبر صلی الله علیه واله و یا ازیکی صحابه شنیده باشد این خود تواتر را قطع می کند چرا،  بخاطر اینکه واسطه یکی شده است آقای  خوئی این نظر داده اند : (( اتصال اسانید قرائات به خود قاریان تواتر اسانید را قطع می کند حتی اگر راویان قراهفت گانه در تمامی طبقات از افرادی باشند که امکان توافق آنها  بر کذب محال باشد در این صورت هریک از قراءسبعه با استناد به آرای شخصی خودش برای دیگران نقل کرده است و در این صورت جایز نیست قرائت انها را متواتر قلمداد کنیم)) .( خویی، البیان ، ص 204)

ادله انحصاری کردن قرائات هرقاری با این سوال بحث شروع می کنیم اگر قرائات متواتر است نباید قراء قرائت خودش را تاکید کنند، حال آنکه این شق بر عکس ، نمود، خارجی پیدا کرده است ، می بینیم که  هر قاری قرائت خودش را حلوا حلوا می کند بنابراین این همه جانبداری تواتر را لغو و از صحنه بیرون می کند

قول انکار کردن قرائات همدیگر

در خلال شرح حال قرا به این نکته دست یافتیم که در برخی از علمای قرائات ، قرائت دیگری ی را رد می کردند و برآن خرده می گرفتند حال آنکه  اگر واقعا متواتر از پیامبر صلی الله علیه واله بود هیچ انسان سلیم العقلی به خود جسارت چنین گستاخی نمی دادمثلا در آن  جا ذکرکرده ام که احمد بن حنبل قرائت حمزه را انکار میکرد و نماز با آن قرائت مکروه اعلام می کند .(عسقلانی ، تهذیب ج3 ص28 )

حال آنکه اگر قرائت حمزه متواتر از حضرت رسول صلی الله علیه واله بود نباید احمد ابن حنبل چنین عملی انجام می داد زیرا او نمی توانست بر خلاف قرائت رسول خدا صلی الله علیه واله حکم کراهت  صادر کند.

قول وجود تناقض در قرائات

وقتی ما به قرائت قراءسبعه نگاه می کنیم تناقض در بین قرائات به چشم می خورد و این گویای این مسئله است که خبری از تواتر نیست. حال که شما متواتر میدانید، این ،اتفاق می افتد که این دو قرائت متناقض و متفاوت هر دو قرآن است که از جانب خدا نازل شده اینکه از نظر نص یکی صحیح می باشدنه هر دو یعنی یکی از این دو اراده و قصد شده پس قطعا یکی درست می باشد و دیگری از میدان خارج می شود ودراین جا یک شق دیگر هم می شود که زمانی که جدل و کشمکش برسر هر دو هست. هر دو از چرخه خارج می کنیم وآن قرائتی که در طی اعصار حفظ شده می توان پذیرفت .

قول وجوه قرائات شاذ

پدیده قرائات شاذ در چرخه قرائات سبعه و غیره تواتر هریک از آنها از پیامبر صلی الله را نفی می کند این گونه قرائت ها یا اصول و معیار و مقیاس های قرائت همخوانی ندارند و بعضاً افرادی آن را انتخاب کرده اند که فقها و علمای  اسلام ، مردم را از قرائت بدانها ممنوع کردند .

مثلا را فعی به نقل از شیخ محمد عریان ، ابوشامه را معترف به عدم تواتر قرائات سبع می داند،  و چرا که مدعی شده که هیچ یک از قرائات سبعه از قرائات  شاذ خالی نیست . ( اعجاز قرآن و بلاغت محمد ،  ص52)

ابوشامه نیز استدلالی این چنینی بر، رد تواتر قرائات می آوردکه می گوید:

(( سزاوار نیست که به مجرد آنکه انسان ببیند قرائتی را به یکی از قرا سبعه نسبت داده اند مغرور شود به آن عمل کند و فکر کند که قرآن به همان گونه نازل شده است، بلکه باید دید آیا چنین قرائتی با ضوابط اعتبار قرائات هماهنگی دارد یا خیر، در صورت توافق آن با ضوابط مذکور لزومی ندارد که حتما از قرائات سبعه باشد بلکه اگر از قراءدیگر هم باشد به صحت آن تردید وارد  نمی سازد)) . ( خویی ، البیان ، ص206)

ادله تواتر قرائات سبعه

بعد از معرفی قرّا ، سبعه و کسب معروفیت در اجتماع مسلمانان و به اصطلاح حصر قرائات ، عده ای به تواتر قرائت قراءسبعه پایبند شدند و غیر آن، مابقی قرائات را دارای ارزش و اعتبار و قانونی نمی دانستند  و دلایلی بر اعتبارآن ذکر کردند که به بررسی نظر آنها می پردازیم .

دلیل اول :  قرائات سبعه متواتراست  چرا که قرآن متواتر است

این گروه در واقع برای متواتر دانستن قرائات سبعه آن را به قرآن نسبت می دهند که چنانچه آنها را متواتر ندانیم به تواتر قرآن خدشه وارد می سازد و بناچار باید این مسئله قبول داشته باشیم همان طور که نمی توان گفت قرآن متواتر نیست در بحث قرائات هم چنین نمی توان گفت که این قرائات متواتر نیست لذا قول تواتر در نظر، و عقیده برخی گروه های تندرو تا جای ریشه دوانده است  که رزقانی در مناهل العرفان درباره آنها می گوید :  

« کسانی که قرائات سبعه را متواتر ندانند کافر و از دین اسلام خارج هستند »  (تقی پور، 1389 ، ص 149 ).

 

 

 

 

 

دلیل دوم : حدیث سبعه احروف همان قرائات سبعه است

آنچه این گروه برای تواتر قراء سبعه از آن بهره جستند، مربوط به برداشت اشتباهی آنها در مورد حدیث سبعه احرف با قرائات سبع است . چرا که آنها می پنداشتند منظور از حدیث سبعه احرف همین قرائات سبعه است . و برای توجیه منظورشان منتسب می کردند به پیامبر صلی الله علیه و آله که این مسئله در جاهای مختلف بر سر موضوعی دوگانگی بوجود آمده اما وقتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتند آنها را قانع می فرمودند که هرچند  وجه قرائت  صحیح است چرا که دین اسلام دین سهل است و عسری در آن وجود ندارد .

نقد

الف) مخالفین تواتر قرائات معتقدند که مسئله تواتر قرآن با تواتر قرائات دو موضوع جداگانه است چرا که قرآن بعنوان یک معجزه و سند نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حساب می شود در حالی که قرائت درباره کیفیت و چگونگی تلفظ الفاظ و کلمات آن معجزه است لذا با تواتر قرآن ارتباطی ندارد .

ب) هیچ دلیلی و مدرکی معتبر برای اثبات تواتر قرائات تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله نمی توان پیدا کرد و تمامی مدارک قابل ارائه جزء اسناد آحاد می باشد . لذا تواتر آن را مورد تردید قرار می دهد که محل اشکال است .  (خویی، البیان ،1388 ، ص250 )

ج)مسئله حدیث احرف سبعه با قرائات سبعه هیچ ارتباطی ندارد بلکه بر این عمل ابن مجاهد در انتخاب عدد هفت که با حدیث سبعه احرف جُفت و جور شده علماء و دانشمندان علوم قرآنی خرده گرفتند که نباید از عدد هفت استفاده می کرد که تمام کشمکش ها و برداشت های  مختلف نتیجه این عمل ابن مجاهد می باشد . که شک و تردید ایجاد نموده است . لذا منظور سبعه احرف ، هفت بطن قرآن و لایه های باطنی معارف قرآن است .  (معرفت 1378، علوم قرآنی، ص 197 ).

د)همچنین  شیعیان علی ابن ابی طالب علیه السلام حدیث معروفی که از امام باقر علیه السلام ذکر می کنند که سبعه احرف را رد می کند زیرا وقتی روایتی برخلاف سخنان اهل بیت علیه السلام  باشد ارزشی ندارد و اصلاً نوبت به بحث درباره اسایند آن نمی رسد چرا که اولین دلیل بر لغو آن روایت ، حدیثی است که روایت شده است :« اِنَّ القرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عند واحد و لکن الاختلاف یجیءُ مِن قَبِلَ»  (کلینی ، کافی ج4، ص 439 )

یک نمونه دیگر از برخورد عملی پیامبر صلی الله علیه و آله بررد حدیث « سبعه احرف » که حاکی از حساسیت آن بزرگوار در نشر معارف اسلام است ذکر شده .

که پیامبر صلی الله علیه و آله به « براء بن عازب» دعایی تعلیم می فرمودند که در آن دعا جمله « نبیّک الذی اَرسَلتَ» را « رسولکَ الذی اَرسَلتَ» خواند پیامبر صلی الله علیه و آله فوراً عکس العمل نشان می دهند و امر می فرمایند که رسول را به جای نبی قرار نده .  (معرفت ، 1378 ،ص 197 )

پیامی که این حادثه می دهد این است پیامبر صلی الله علیه و آله که در مسئله دعا که شاید زیاد مشکلی ایجاد نمی کند چنین مصرانه و جدّی برخورد می فرمایند اما در مسئله قرآن که خداوند با لحنی این چنینی خطاب به او می فرمایند : « لوَ تَقَوَّلَ علینا  بعضَ الأقاویلِ لَأخذنا مِنهُ بالیمینِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوتینَ فما منکم من  احدٍ عَنهُ حاجزینَ » (حاقه ،47-46 ).

هر گاه او سخن دروغ بر ما می بست ، ما او را با قدرت می گرفتیم ، پس رگ قلبش را قطع می کردیم و احدی از شما نمی توانست مانع شود و از او حمایت کند .

چطور به خود جرأت می دهد که برای راحتی امت چنین دستوری صادر فرمایند قطعاً چنین چیزی با عقل و سندهای قطعی همخوانی نخواهد داشت .

ه) اگر واقعاً قرائات سبعه متواتر تا رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است طبعیتاً باید در مراحل بعدی بعد از شهرت و معروفیت آنها کسی قرائت آنها را انکار و یا در صدد مخالفت با آنها بر نمی آمد اما ما می بینیم که اعتراضاتی به برخی از این قرّاء شده است مثلاً گفته شده است که :

» امام احمد حنبل با قرائت حمزه مخالف بوده ، و خواندن حمد و سوره به شیوه او موردپسند نداشت »  (معرفت ، علوم قرآنی ،ص 197 ).

ابوبکر بن عیاش می گوید:

« از نظر ما قرائت حمزه بدعت است » (همان ،ص 197 )

« قراب » در مثانی چنین می گوید :

(( در این که باید به قرائت هفت نفر از قراء سبعه تمسک جوئیم نه دیگران ، نه اثری هست و نه سنتی بلکه برخی از متأخرین این هفت قرائت را جمع آوری کردند و انتشار پیدا کرد ، آنگاه این توهم پیش آمد که غیر آنها نمی شود خواند در حالی که کسی چنین نگفته است)) . (خسروی ،علوم قرآنی 1380، ص 161 )

سید ابوالقاسم خوئی چنین گفته اند :

« قرائات سبعه ، مبتنی بر احادیث آحاد و محصول اجتهاد و رأی خود قرّاء بوده است » (خویی ،البیان ،  1388، ص 205 )

بنابراین با عنایت به دیدگاه موافقین و مخالفین آنچه به خرد نزدیکتر به نظر می رسد این است که قرائات سبعه نمی توان متواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله قلمداد کرد چرا که شرط و شروطها که برای تواتر آن بررسی می شود به جواب درستی ، به  پایان نمی رسد و همچنین  علمای شیعه معتقدند که قرائات سبع « مشهورند » نه « متواتر » (طباطبایی ،1388، ص 125 ).

همچنین به دلیل اینکه از امام صادق علیه السلام  روایت شده که می فرمایند : اِنَّ القرآنَ واحد نَزَلَ من عندواحد ولکنّ الاختلاف یجیی مِن قبل الّرواه: قرآن یکی است و از سوی خداوند یگانه براساس یک حرف نازل شده ، و لیکن اختلاف قرائات از ناحیه ی روّات آن پدید آمده است . (کلینی ،کافی ،  ج4، 439 )

حجیت قرائات سبعه

درباره حجیت و یا عدم حجیت قرائات سبعه اقوالی متفاوتی وجود دارد عده ای از علما تمام قرائات سبعه را دارای حجیت دانسته و استدلال کردن به هریک از قرائات سبعه را بر احکام شرعی جایز دانسته اند

زرکشی می گوید: (( اختلاف قرائات ، اختلاف در احکام پدید می آید مثلا درباره جواز یا عدم جواز وطی حائض زمان قطع خون حیض قبل از غسل را بر اختلاف در قرائت ها مبتنی نموده اند ))

(یَطهُرنَ و یَطَّهُرنَ)(  سیوطی الاتقان ج 1،ص82 )

بنابر این حق این است که قرائات سبعه  حجیت ندارند و نمی توانیم در صورت اختلاف طبق یکی ازآنها  استدلال به حکم شرعی کرد،  چرا بنابه دلایل زیر

1- چرا که در صورت اختلاف صیغه در قرائات صحت استدلال برای هر یک ازآنها  نیازمند ادله  ی دیگر است مثلا در و لاتقربوهن یَطهُرنَ قاریان در تشدید و تخفیف (( طا )) اختلاف نظر دارند یَطّهُرن در قرائت حمزه و کسایی است و در تخفیف یَطهُرن قرائت نافع و ابو عمرو وجود دارد

بنابراین بنابر تشدید داشتن(( یَطَّهُرن )) یعنی با زن حائض نزدیکی نکنید تا غسل حیض انجام دهد و با تخفیف یَطهُرنَ یعنی اینکه با زن حائض نزدیکی نکنید تا پاک گردد دراین جا کاری به غسل ندارد همین که از حیض بیرون آمد کفایت می کند اما آنچه در بین فقها رسم نیست و دیده نشده که به جواز قرائات تمسک کند و حکمی را ثابت کند

2- مورد دیگر امکان دارد که هریک از قاریان سبعه احیاناً دچار اشتباه شده باشد در حالی که هیچ دلیل شرعی و عقلی بر وجوب عمل از قرائت قاری خاص وجود ندارد حتی عقل و شرع پیروی از امری که یقینی نیست باز می دارد .

آقای خویی در، رد حجت قرائات سبعه می گوید:

(( ممکن است کسی  پیدا شود و بگوید که درست است که قرائات سبعه متواتر نیست اما از پیامبر صلی الله نقل کرده اند در این صورت از اقسام خبر واحد بوده همان دلیلی که حجّیت خبر واحد قبول  می کند حجیت نقل قرائت ها نیز ثابت می کند بنابر این استناد به قرائات در استباط احکام شرعی شمول عمل به ظن نمی شود))

اما جواب مسئله چنین است

1- این که قرائات بعنوان روایات نقل شده از پیامبر صلی الله علیه واله باشد تا مشمول ادله ی حجیت خبر واحد گردند روشن نیست چرا که ممکن است این قرائت ها یک نوع اجتهاد از سوی خود قراء باشد همچنین اگر یکی از دلایل اختلاف قرائات نداشتن مصحف ها از اعراب و احجام بدانیم احتمال اجتهاد قاریان بیشتر خواهد شد همان طور که ابن هاشم می گوید: (( سبب و علت اختلاف قرائات سبعه و غیره این نکته بوده است که مصاحف عثمانی خالی از نقطه و حرکت بود و بوسیله یکی از صحابه آموزش داده می شود و مردم به همان صورتی که سماع کرده بودند وموافق رسم الخط بود قرائت می کردند و در صورت اختلاف آن را ترک می کردند این جا بود که قراء در بخش های مختلف از جهت قرائت اختلاف داشتند و باعث بوجود آمدن اختلاف گردید )) .

2- وثاقت روات و ناقلان قاریان سبعه در تمام آنها به ثبوت نرسیده است بنابر ادله ی حجت خبر واحد و اعتبار خبر ثقه شامل روات قراءا سبعه نمی شود.

3- باز اگر فرض کنیم تمام قرائات مستند به روایت باشند روایان و ناقلان هم وثاقت داشته باشند باز هم حجیت آنها ثابت نمی کند چرا که ما علم اجمالی داریم که برخی قرائتها از پیامبرصلی الله علیه  نقل شده است و اینجا فی نفسه میان روایات قرائات تعارض پیش می آورد برخی از این روایات برخی دیگر را رد می کند در نتیجه آنچه می ماند این است که همه قرائات از درجه اعتبار می افتد چرا که ترجیح برخی از این قرائات نسبت به برخی دیگر ترجیح بلا مرجح و انتخاب بدون امتیاز خواهد بود در این صورت باید به مرجحات و امتیازاتی که مورد تعارض اخبار بیان شده رجوع کرد بدون استفاده از مرجح نمی توانیم استناد به یکی از قرائات خاص در احکام شرعی استدلال کنیم حتی اگر به تواتر تمام قرائت معتقد باشیم باز هم مواجه با تعارض روایات و ترجیح بلا مرجح خواهیم شد زیرا اگر دو قرائت متضاد و مختلف متواتر باشند باید یقین کنیم که هردوی آنها قرآن نازل شده و از نظر سند هر دو قطعی هستند و تعارض انها مربوط به دلالت و معنای ظاهری روایت است در حالی که ما به علم اجمالی که به معنای ظاهری یکی از این دو قرائت مقصود خداوند تبارک و تعالی نیست.

  بنابراین در این دو صورت هر دو روایت از اعتبارمی افتد لذا باید به قواعد و ادله دیگر مراجعه کنیم چرا که از یک طرف معلوم و مشخص نیست که معنا و مفهوم ظاهری کدامیک از این دو قرائت مقصود است از طرف دیگر نمی توانیم یکی از آنها را ترجیح بدهیم چون ترجیح یکی از دو متعارض خاص مسائل و مواردی است که سند انها ظنی باشد اما در مسائلی و مواردی که سند هر دو روایت متعارض قطعی باشد نمی توانیم یکی از آنها را انتخاب کنیم .

جواز قرائت مطابق با قرائات سبعه

در این قسمت به ذکر دیدگاه برخی علما درباره جواز یا عدم جواز طبق قرائات قاریان سبعه می پردازیم

علامه حلی می فرمایند : (( جایز است به هریک از قرائات سبع به جهت تواتر آنها قرائت کرد اما قرائت به شواذ و دیگران اگر چه روایتش متصل باشد به جهت عدم تواتر جایز نیست )) (حلی، تذکره الفقهاء ،ص ح116-110 )

فیض کاشانی می فرمایند: (( التزام به عدم خروج از قرائات سبع یا عشر واجب است و تواتر آنها معروف است اما حق ان است که قدر مشترک بین تمام قرائات متواتر است نه یکی یکی بالخصوص زیرا آنچه که (( مقطوع به )) است همین قدر مشترک است نه یکی بالخصوص  ، نظر من آن است که احسن قرائات را در تفسیر خودم بیاورم که خفیف تر بر لسان واضح تر در بیان مانوس تر به طبع سلیم بلیغ تر برای صاحب فهم عمیق دورتر از تکلف و موفق تر به اخبار معصومین علیهم السلام باشد)) . (کاشانی، تفسیر صافی، مقدمه ی هشتم)

شیخ طوسی می فرمایند : (( آنچه در مذهب اصحاب ما معروف است و در اخبار و روایت آنها شایع می باشد این است که قرآن به یک حرف و یک قرائت بر پیامبر واحد نازل شده است اما علمای شیعه بالاتفاق قرائت قرآن را طبق متداول میان مردم تجویز کرده اند و انسان مخیر است هر قرائتی را که می خواهد بخواند و انتخاب قرائت خاص را که نتوان بجز آن قرائت کرد مکروه شمرده اند بلکه این رخصت را اعلام کرده اند که می توان قرآن را طبق قرائات مجاز تلاوت کرد، یعنی قرائاتی که میان قراءجایز معرفی شده و منعی از سوی آنها در رابطه با چنان قرائت متداولی اظهار نشده است )). (طوسی البیان ج 1ص7)

امام خمینی رحمت الله علیه نیز می فرمایند: (( که از قرائات سبعه تخلف ننمایند همچنان که احتیاط (مستحب ) آن است که آن قرائتی که از قرآن که در میان مردم مسلمان موجود است تخلف ننمایند هر چند تخلف در برخی کلمات مثل ملک یوم الدین و کفوا احد ضرری نمی رساند اما بعید نیست که قرائت بر طبق یکی از آن قرائات جائز باشد)). ( امام خمینی، تحریرالوسله، ج1 ص188)

علی ای حال نظر چند تن از علما در این جا آوردیم اما آنچه می توان ملاک و معیار واقعی قرار داد آن قرائتی  است که معصومین علیهم السلام  بدان سفارش کرده اند  که با عبارت های مثل (( اقرواکما علّمتم )) یا                      (( اقروواکما تعلّمتم )) که منظور امر بر قرائت است ،که مطابق آنچه بین جمهور مسلمانان متداول و رایج است و در کل قرائتی خاص را مورد توجه قرار نمی دهد و ما وظیفه داریم قرائتی که به طور قطع از پیامبر صلی الله علیه واله و ائمه هدی علیهم السلام صادر شده و بین عامه مردم متداول و رایج است پیروی ، و مطابق آن قرائت کنیم بنابر، این اوصاف هیچ دلیلی بر حصر قرائات سبع وجود ندارد بلکه آن قرائتی که در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام عامه ی مردم بدان تجه داشتند  ودر تمامی اعصار و قرون نسل به نسل به ارث رسیده است مورد قبول می باشد که نمونه بارزآن  قرائت عاصم به روایت حفص است که سیر طبیعی خود پیموده است و جمهور مسلمانان برآن روش مانده اند و در حال گردش است .

امتیازات قرائت حفص

1-قرائت حفص همان قرائت  عامه مردم بوده که نسل به نسل انتقال یافته چرا که حفص و استادش عاصم به قرائت رایج در بین توده مسلمانان پایبند بودند همچنین و سیر أخذ قرائتش به این شکل ذکر شده است . « او از ابو عبدالرحمان سلمی و ایشان از امام علی علیه السلام قرائت أخذ کرده اند » (تقی پور ، 1389، ص 151 ).

 لذا این اسناد صحیح و متقن و بی نظیر تنها در قرائت این بزرگوار یافت می شود .

2- حفص انسانی بسیار شریف و محتاط ، در چگونگی أخذ قرائت درباره او ذکر شده است که قرائت را از ابو عبدالرحمن سلمی که او از حضرت علی علیه السلام فرا گرفته بودند و از کسی دیگر فرا نگرفته بود . (همان ، 1389، ص 151 ).

بنابراین  آنچه را که قرائت حفص مشهور و مقبول ساخته است سند قرائتش است که به حضرت علی علیه السلام می رسد که این مسئله قرآن را از پراکندگی و تشویش حفظ کرده است .

لذا چنین قرائت شاخصی که از پشتوانه قوی اهل بیت علیهم السلام ، و جمهور مسلمانان که از پیامبر صلی الله علیه و آله استماع کردند و این مسیر بدون تأثیر پذیری طی طریق نموده از حجیت لازم برخوردار است .

نتیجه گیری :

نتایجی که از بررسی این نوشتار بدست می آید این است که قرآن بعنوان یک نقشه حرکت و آن هم برای سفری طولانی و پرخطر کاروان انسانیت با مسئله مهم قرائت که دروازه ورود به آن است یک سیر تاریخی پیموده است که از جذابیت و شیرینی خاصی برخوردار است . به این شکل که مسلمانان در ابتدا با جدیت تمام ، همانند تشنگان بدنبال چشمه فیض می گشتند و آیه به آیه و سوره به سوره که پیامبر صلی الله علیه و آله برایشان قرائت می فرمودند به عینه دریافت می داشتند و در سینه حفظ می کردند و اگر هم با مشکلی مواجه می شدند فوراً حلّال مشکلات در کنار خود می جستند اما با گسترش دامنه اسلام و مشکلات خطی و لهجه ای طبیعتاً موانعی در قرائت  ایجاد می شود که هر چه زمان به جلو می رفت بارزتر می شد از طرفی با جدای قرآن و عترت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و دو فرقه شدن مسلمین مزید بر علت شد . چرا وقتی دامنه اختلاف قرائات آشکار شد دو دیدگاه بوجود آمد یکی اختلاف در قرائات را یک چیز طبیعی و به مجوز پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت دادند .

گروه دیگر که امامیه بودند به تأسی از ائمه علیه السلام و به سند قطعی  و صحیح علم الهی اختلاف در قرائات را از جانب راویان دانستند . چرا که انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایسمه ُ الا المطهرون .

و زمانی که ابن مجاهد برای جلوگیری از رشد اختلاف قرائات طرح حصر قرائات ، در قرائات سبعه دادند باز می بینیم بر سر تواتر و عدم تواتر آن دوباره به دو دسته شدند گروهی به تواتر و گروهی به عدم تواتر نظر دادند .

و برای اقامه آن ادله ای هم ذکر کردند که شاید بیشترین نقد بر تواتر سبعه وارد شد و به این نتیجه خلاصه شد که قرائات سبعه متواتر نیست و نمی توان به تواتر قرائات سبعه  تا نبی اکرم صلی الله علیه و آله دست یافت و تنها یک راه باقی می ماند آن هم قرائت متداول و مشهور در بین جمهور مسلمانان است که ائمه هدی علیهم السلام مورد تأیید قرار می دادند ومی گفتند (( اِقرأ کما یقرأُ الناس )) یعنی بخوانید همانگونه که مردم می خوانند .

بنابراین هر قرائتی که در زمان معصوم علیهم السلام رواج داشته قابل قبول و حجت است حال چه از قراء سبعه باشد و چه نباشد.

 

 

منابع :

1-قرآن کریم ، ترجمه مکارم شیرازی.

2- حجتی ، محمد باقر ؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم ، نشر فرهنگ اسلامی ، 1386.

3- تقی پور ، حسین ،1361، درآمدی بر علوم قرآن ، نشر دارالقرآن کریم ، پاییز 1389.

4- رامیار ، محمود ، تاریخ قرآن ، انتشارات امیر کبیر چاپ 1385.

5- خوئی ، ابوالقاسم ، بیان در علوم قرآن ، ترجمه محمد صادق نجمی ،هاشم هاشم زاده . تهران 1388.

6- معرفت ، محمد هادی ، علوم قرآنی ، نشر ذوی القربی .

7- راغب اصفهانی حسین بن محمد المفردات فی غریب القرآن، تفسیر لغوی و ادبی ترجمه غلامرضا خسروی طهران : نشر مرتضوی 1383

8- خمینی ، روح الله ، تحریر الوسیله ، نشر آثار امام خمینی (ره) ،1385.

9- کاظمی ، سید محمود ، آشنایی با علوم قرآنی 1377.

10- طباطبائی محمد حسین ، قرآن در اسلام ، ترجمه خسرو شاهی ،1388.

11- جوان آاسته ، حسین ، درسنامه علوم قرآنی ، دفتر  تبلیغات حوزه علمیه قم ،1377.

12- کلینی رازی ، محمد ، اصول کافی ، انتشارات علمیه اسلامی ترجمه سید جواد مصطفوی .

13- قرآن در اسلام ، سید محمد حسین طباطبائی . تصحیح محمد باقر بهبودی ، طهران ، چاپخانه حیدری 1370

14- تاریخ القرآن ، عبدالله زنجانی ، مقدمه : استاداحمد امین مطبعه سپهر طهران 1404

15- تاریخ جمع قرآن ، سید محمدرضا جلالی نائینی ، مقدمه دکتر احمد مهدوی دامغانی نشر ، نقره ، چاپ اول 1365

16- التمهید فی علوم القرآن ( 4 جلد ) آیه الله محمد هادی معرفت ، النشر الاسلامی ، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1412

17- سفینه البحار ( 2 جلد ) حاج شیخ عباس قمی ، انتشارات فراهانی تهرانی 1355

18- تهذیب التهذیب ، حافظ شهاب الدین ابن الفضل محمد بن حجر عسقلانی. مطبعه مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه ، هند حیدر آباد 1325  

19- آلاء الرحمن فی تفسیر قرآن ، محمد جواد بلاغی نجفی انتشارات وجدانی . قم چاپ دوم جزء اول

20- اعجاز قرآن و بلاغت محمد ( ص ) ، مصطفی صادق رافعی ، ترجمه عبدالحسین ابن الدین ، بنیاد قرآن ، تهران چاپ دوم

21- تذکره الفقها ء ( 2 جلد ) علامه جمال الدین حسن یوسف علی بن مطهر حلی : مکتبه : المرتضویه الاحیاء الآ ثار الجعفریه ، طهران

22- تفسیر الصافی ، ملاحسین فیض کاشانی چاپ سنگی 1366

23- الاتقان فی علوم القرآن ، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی شافعی ، مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده ، قاهره ، چاپ سوم 1370.

24- التبیان فی تفسیرالقرآن ، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ، مقدمه شیخ آقا بزرگ طهرانی ، داراحیاء الترات العربی ، بیروت ج . اول

 

 

 

 

 

 

 



 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۷
فرزاد الهامی فر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی